Skip to main content

جناب سازاخ سلام؛

جناب سازاخ سلام؛
بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
ببینید دوست من!
من در طی سال های بلند نوشتاریم، هیچگاه و تحت هیچ شرایطی به کسی که دیدگاه های مرا نقد ناخوان، و حتی بیجا می کرده است، انگ نزده، و ضرورتی برای آن ندیده و دلیلی برایش نداشته ام.

چرا؟ چون اندک اندک به توان سازنده ی آزادی بیان و عقیده، ای بسا در" پائین ترین سطح و سقف" آن پی بردم که براستی برای جوامع نوعی ما و خفقانزده اسلامی بسیار کاراست. و البته بهتر از پیش هم دانستم که چقدر مفید است که بین دیدگاهِ آدم های مختلف، با امکان گفتمان های سالم و غیرایدئولوژیک، بشود دوستانه داد و ستد اندیشه ورزی انسانی را رواج داد؛ تا
بتوان به یاری هم مقوله های ناروشن و پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با هم بررسی کرده و بی گمان، ساده تر بازشناخت.
در این رهگذر تاریخی، برای من اعجازانگیز است که چگونه شما مواضع برابرخواهانه و انسانمدارانه ی مرا با دین گرایان همسو می دانید؟!

شما از اعتیاد آرمانی من گفته اید! که نرمش پذیر نیست.
در پاسخ بشما براستی با همه ی بردباری اخلاقی که به همفکری و گفتمان دارم؛ اینجا کم آورده ام که چه بگویم تا که مگر خود از گفته ام راضی باشم.
بشما توصیه اخلاقی می کنم که ضرورتا بیایید و چشمان خودرا بی طرفانه بازکنید، تا که قدری مسئولانه تر به جهان اطراف بتوانید و درستتر بنگرید. در آنصورت اسن که خواهید توانست رنج و ستم و نامرادی و گرسنگی و فساد و جنگ و ویرانی و فرار و امواج هولناک پناه جوئی میلیونی و...را دیده؛ و آنگاه با احساس همدری خود را کنار آنها بازیابید.
ریشه ی همه ی نارسائی ها و ناکامی ها و نابرابری ها و آنچه که تاکنون بر نوع بشر رفته و خواهدرفت، جز ساختار بیمار و ضدبشری سرمایه سالاری نیست.

من نه مذهبی بوده و نه ایدئولوژیکی فکرکرده و می کنم. باوجودیکه فلسفه خوانده ام، اما مارکسیسم برای من تنها یک ابزار قدرعلمی و بهترین راهکار اصول مبارزه ی طبقاتی برای رهائی ستمزدگان کار و کارمزدان کم درآمد و بیکار است.

نیروئی که جهان پیرامونی ما را نسل در نسل ساخته اند؛ ولی بخش بزرگی از آنها در سراسر جهان و ایران ستمزده ی مذهبی اغلب کارگران و زحمتکشان و نداران بدون "شام شب" خود و زن و بچه های شان گرسنه سربربالین فقر می گذارند. و چرا؟

من بنام یک انسانِ برابریجو و تبعیض ستیز این زورعریان، این نداری را که محصول چپاول سرمایه سالاری و بیدارسی قوانین جهانی اوست را برنمی تابم و با آن سازگاری ندارم. هرانسانی سالمی اگر تنها "سه روز" با ناامیدی صرف از دسترسی به نان، گرسنگی و تشنگی واقعی را چشیده باشد، آنگاه او رنج محرومان قرن های قرن را آسان می فهمد و دیگر ساختار بهرکشانه ی سرمایه را برنخواهد تابید. باورکنید نداری و گرسنگی مصیبت هراسناکی ست که میلیاردها همنوع ما آنرا ناگزیر تاب می آورند.
من دشمن ذاتی و سازش ناپذیر این ساختار پلید و پست چپاولگران خودی و جهانی آن بوده و خواهم ماند.
باسپاس از شما