Skip to main content

با درود و احترام خدمت جناب

با درود و احترام خدمت جناب
اقبال اقبالی

با درود و احترام خدمت جناب اسماعیلی گرامی
چند مورد را خدمت شما عرض می کنم؛
1-شما نوشتید که: "بنده به نوکر بودن یا حتی همسو بودن آخوندهای حکومتی ایران باحکومت صعودی ازنظرسیاسی (وحتی دینی شیعه وسنی-وهابی) رااشتباه می دونم وآوردن چنین جملاتی را گیج کننده دانسته ام."
من از نوکران آئینی - دینی سخن گفتم و نه نوکران سیاسی ("سگ زنجیری" عربستان). پر واضح است که تفاوتهائی میان مدافعان اسلام سیاسی وجود دارد ولی نباید فراموش کرد که همه در یک موضوع اشتراک نظر دارند و آن تحمیل سلطه اسلام و اسلامگرایان بر جهانیان است.
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که عربستان زادگاه اصلی اسلام، و اسلام دینی عربی است. اینکه جماعتی داوطلبانه در این دین و آئین حل شوند و بعنوان مزدوران بی جیره و مواجب ائینی این دین را پروبال دهند ویا بعنوان سگان زنجیری عربستان این ماموریت را انجام دهند در اصل موضوع

تغییری ایجاد نمی دهد.
کسانی که بنام محمد، علی و اسلام عرب عصر جاهلیت زنان را تا حد بردگان جنسی تنزل داده و دگراندیشان (کافران) را به صلابه می کشند و با نیایش بسوی مکه جنایت علیه بشریت را توجیه می کنند، چه فرقی دارد مزدور سیاسی باشد یا آئینی-دینی؟!
جناب اسماعیلی این همان حکایت اشتراک نظر سیاسی اصلاح طلبی و اصولگرایی در نظام فاشیستی و انسان ستیز حاکم بر ایران است.
2-هنگامی که جامعه ایرانی گردنش زیر تیغ اسلامگرایان بود و توان رودرروئی مستقیم با اسلام تحمیلی را نداشت، از تضادهای میان آنها برای نفس کشیدن استفاده می کرد. پرسش اینست که با از خاستگاه آزادی انسان و حقوق بشر، چه تفاوتی ماهوی میان اسلام شیعه و سنی است؟!
داستان پناه بردن ایرانیان زیر بیرق شیعه هم مانند عصر کنونی ست که؛ مردم نه از لحاظ سیاسی، بلکه با ملاحظه توازن قوا، دست بدامان جنایتکاران "رئوف تر" شده اند.
اسلام سیاسی که ستاد اصلی آن در عربستان است، باز هم به معضلی جهانی تبدیل شده و پیکار با آن هم امری آزادیخواهانه، لائیک - دمکراتیک، حقوق بشری و جهانی است. واقعیت اینست که نمی توان با برجسته کردن تفاوتهای اسلامگرایان (سنی و شیعه)، گوهر کلیت ویرانگرانه آنرا نادیده گرفت.
به نظر میرسد تا اسلام سیاسی در سه پایگاه اصلی خود (عربستان، ترکیه و ایران) از سوی جنبش لائیک دمکراتیک بچالش کشیده نشود و بواسطه روشنگری به تاریخ سپرده نشود، بشریت آرامش نمی یابد.
3-جناب اسماعیلی گرامی؛
نوشتید که "بنده مخالفت باخود دین بقول شما" دین غیر ایرانی" را در چارچوب تلاش برای دموکراسی ضروری نمی بینم وحتا حق داشتن ادیان مختلف را از شروط اولیه حکومت دموکراتیک میدانم."
شما خوبست که "خود دین" را در معادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی قرار دهید و آنگاه موضع خودتان را روشن کنید. من نمی خواهم مثنوی پراتیک انسان ستیزانه اسلام سیاسی و اسلامگرایان را در 40 سال گذشته بنویسم و تناقص این مکتب سیاسی (نه باور شخصی) با انسان و انسانیت را مکتوب کنم، زیرا فرض من بر اینست که ابعاد فاجعه اسلام سیاسی و اسلامگرائی برای جامعه ایرانی شناخته شده است.
موضوع آزادی وجدان، باورها و اعتقادات شخصی از ارکان اصلی دمکراسی هستند که در یک نظام لائیک دمکراتیک قابل تحقق می باشند. ستیز با باورهای شخصی شهروندان کار ما نیست، اما آنجا که حقوق پایه ای انسان مورد تعرض قرار می گیرد، از خاستگاه حفظ حرمت انسان و با سیاست های آزادیخواهانه و لائیک دمکراتیک دخالت خواهیم کرد.
با مهر و احترام