Skip to main content

من با تو، تو بامن، میخواهد یا

من با تو، تو بامن، میخواهد یا
Anonymous

من با تو، تو بامن، میخواهد یا شاید نمیخواهد. دیگر دیر نیست. شبها تاریک است. و تُرکیت دارد با ایرانیت گلاویز میشود. فیلم فروشنده با تَرکی شروع میشود و با تَرکی پایان نمییابد. از خودم میپرسم آسیملاسین فرهنگ پذیریست یا فرهنگ گریزی؟ جوراب هایم به پایم نمیرود چونکه کفشهایم داخل جورابها شده اند. ایرانیت درحال پسرویست و تُرکیت در حال و هوای اردوقان محبوس شده و چهل هزار تُرک را پشت میله های زندان نه ببخشید پشت میله های پارک، محبوس کرده . ترکیه زندان تورکها شده و تورکها میله های سلول را میفشارند بدون تَرکی در دیواره زندان نمی توان از تُرک آزاد سخنی گفت. چه بسا در راه تبریز کتاب مکتب تبریز را باز میکردم. اما همه ورقهایش سفید مینمود. جلدش را میکندم و به پشت بامی پرتاب میکردم. صدای صاحبخانه را میشنیدم که میگفت جانم چرا آشغالها را روی پشت بام پرت میکنی؟

یکهو از خواب پریدم و خودم را در زیر ملافه گرم ونرم در اتاق خوابم یافتم. ساعت هشت بامداد بود و آفتاب ترنتو شیشه های پنجره ام را نوازش میکرد. خودم را به آشپزخانه رساندم و ماشین قهوه را روشن کردم. آه چه لذتی دارد کاپوچینو؟