Skip to main content

"" و نفت و گاز با تو همان

"" و نفت و گاز با تو همان
Anonymous

"" و نفت و گاز با تو همان کاری را کرد که شعر و شاعری "" مجازات تجربه "" در نبود تجربه، باید به توهمات پناه می‌بردی، در حالیکه کمونیست‌های بدبخت در رویا و خیال دنبال دنیای بهتری بودند تو آن دنیا را، در عالم شاعران پیدا کرده بودی، نفت و گاز، آن دایه مهربان تر از مادر برای تو بود، در ترکیه، شیمیدانشان جایزهٔ نوبل گرفت، و ادبیاتشان با جایزهٔ نوبل، جهانی‌ شد، تو هنوز انتظار داشتی، شعری و شاعری از دیار تو، جایزهٔ نوبل ادبیات بگیرد، تصور میکردی "" اریائی کزائی "" تشریف داری، و در عقبمانده‌ترین گوشهٔ خاورمیانه، به خلسه شاعرانه مشغول بودی و صبح تا شعب، کالای مرغوب ساخت ترکیه را مصرف میکردی، حتی مجبور شودی زبان ترکی یاد بگیری تا کانال‌های ماهواره‌ای نیز، چیزی نصیبت شود، آخر تعداد تلویزیون‌های با کیفیت و بی‌ کیفیت روستای شاهنامه خوانت، از تعداد انگشتان دستت فراتر نمی‌‌رفت، در این وست، جامعه شناس ت

جامعه شناس تحصیل کرده خارج تو، بیشترین خیانت را به تو کرد، دریدا و نیچه را به خلسه شاعرانه تو اضافه کردند، پیشرفت نه در سخت کاری مانند ژاپنیها، بلکه در رجز خوانیهای جامعه شناسانه معنی‌ و مفهوم پیدا کرد.