Skip to main content

"" و اینگونه، جامعه شاهنامه

"" و اینگونه، جامعه شاهنامه
Anonymous

"" و اینگونه، جامعه شاهنامه خوان، به مدرنیته نرسیده، به پسا ساختار گرائی و پست مدرنیسم رسید "" در تعریف شاعر گفتم که "" شاعر کسی‌ است که دارای ذهنیت اسطوره‌ای است "" و ذهنیت اسطوره‌ای را "" عدم توان در کسب تجربه، مخصوصا تجربه دوران رنسانس تعریف کردم ""، یکی‌ از مشخصات عصر رنسانس نیز بنا به تعریف، شکستن کاسه و کوزهٔ شاعر بود، در جامعه شاهنامه خوان، به دلیل هژمونی توهمات شاعرانه، ذهنیت اسطوره‌ای ماند، حتی جامعه شناس ساده لوح تحصیل کرده خارج اینها، با وجود پرتاب شدن به جوامع فرا صنعتی‌ غربی، اسیر "" گفتمان کزائی پسا ساختار گرائی و پست مدرنیسم "" مانده، بدون اینکه دریابد شالوده مدرنیزم، پیشرفت‌های علمی‌ و تکنولوژیکی بود، ساده لوهترین ایرانیان که در خارج جامعه شناسی‌ خوانده اند نیز پیوند خود را با "" ذهنیت اسطوره‌ای "" حاکم بر جامعه شاهنامه خوان نشکستند و هر وقت این جامعه شناسان ساده لوح تحصیل

جامعه شناسان ساده لوح تحصیل کرده خارج، بالای منبر رفتند، پسا ساختار گرائی و پست مدرنیزم را، مثل نقل و نبات، مصرف کردند. و تو‌ای اسطوره،‌ای جامعه شناس، تو را شاعران، به جاودانگی خواهند رساند، و کمونیست ها، در بزنگاه تاریخ، تنها نام و حدیث تو را، بر لب زمزمه خواهند کرد.