Skip to main content

جناب سازاخ سلام؛

جناب سازاخ سلام؛
بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
دوست من! یک پدیده ی ارزشمند و انسانمدارانه، اگر برفرض مثال: میلیاردها مخالف و دشمن داشته باشد، از کیفیت اش هیچگاه کاسته نمی شود، و همچنان خوب است و شایسته و بایسته انسان های متعهد و نوعدوست است که برای پیاده کردن و بکاربردنش تلاش بی وقفه مبارزه کنند.

حق برابر شکلگیری و زندگی آزاد و مرفه هرگز زبان، ملت، مذهب و... سرش نمی شود. هرانسانی باید کار و نان و آزادی را توامان داشته باشد. ولی در عرصه ی جهان دیروز و امروز این نیازهای ابتدائی برای میلیاردها قابل دسترس نیست. زیرا انباشت ارزش افزوده ی کار کارگران توسط سرمایه سالاران در پهنه ی جهان، هزارها سال ربوده شده و همچنان می شود.

برای ایجاد این اصول پایه، اجتناب ناپذیر و لازم حیاتی، 75 سال که هیچ، اگر لازم باشد (که قرن هاست که البته ضروری بوده و می باشد،) بایستی سده ها برای عدالت اجتماعی مبارزه طبقاتی کرد و آرام نگرفت.

تفاوت نگاه شما با درد مردم بیکار، گرسنه و تنگدست در این است که شما، نمی خواهید تشخیص تفاوت داده، و زندگی کاه گونه توده های زمینگیرشده را، در برابر کوه تجمل و تراکم هولناک ثروت، ثروت تلنبارگشته و بی هوده ی آنها بگذارید، و آنگاه اخلاقا میان 99% با 1% قضاوت کنید. و پاسخ دهید که چرا چنین پالمانه حق زندگی نابرابر نسل در نسل تقسیم شده است. اگر پدر فقیر می باشد که هست؛ پس گناه بچه های امروز و آینده ی خانواده های ندار چیست؟

شگفتا که شما این تضاد و تناقض بنیادی، اجتماعی و طبقاتی نیروی کار، با انگل های سرمایه سالار را اصلا نمی بینید. و درست گره دریافت ذهنی و رومانتیک شما و مخالفت تان با تلاش برابریخوهانه ی کمونیست ها هم در همین است.

پیشنهاد می کنم که شما به بخش توضیح جناب لاخچیک صاژاچ هم توجه کنید. بد نیست به آن چند فاکت فکرکنید.
همین و با سپاس