Skip to main content

-من عاشیق گوله گوله

-من عاشیق گوله گوله
آ. ائلیار

-من عاشیق گوله گوله
سؤوزم وار گوله گوله
اوخو حکمت لی سؤزلر
ده دانیش گوله گوله.
----
-عزیزیم گول اؤزونده
سؤزوم وار گول اؤزونده
هر گولون بیر مکانی
وار بیزیم یئر اوزنده.

عاشیغا سؤز گله
دیلیمه سؤز گله
باخمام گول اوزونه
سیرادان سؤز گله.
----
هر گولون بیر مکانی -وار بو یئر اوزنده.
---
برگردان:

دلباخته ی گلم ، گل
سخنها دارم بر گلها
بخوان سخنان حکمت آمیز را
سخن بگو، بر گلها.
--
عزیزم، با رخ گل ات
سخن [ها] دارم پرامون گل [ها]
هر گلی را مکانی هست
بر روی این زمین.
--
دلباخته ام ، که سخن سرریز شود
برزبانم [ بجوشد و] سر ریز شود
[تا] بگویم با رخ گل ات
ردیف به ردیف، [قطار به قطار].
----
هر گلی را مکانی هست
بر روی این زمین.
--------
ترجمه ی بخشی از نوشته های ترکی، بدون
همراهی نویسنده ، یا گوینده، غیر ممکن است.
این، یکی از رازهای این زبان است.
-----

بر طبق حکمتی که در این شعر هست. هرگلی را مکانی ست.
افسانه ی « بوز قورد» مکانی دارد. همانطور که همه افسانه های خلقها مکان و صاحبی دارند .
اما افسانه ها مثل برندگان مهاجراند. و به خیلی جاها سر میزنند و گاها نیز ساکن میشوند.
طبق نوشته ی تاریخ نگار آذربایجانی رحیم رییس نیا در نوشته ی « ترک و ترکها»:
افسانه ی آشینا (گرگ نجیب) توضیح هسته و ریشه ی « گوگ ترکها» ست. آخرین دولت هون.
و افسانه ی بوز قورت ساخته ی آنهاست.

آذربایجان هم افسانه های خاص خود را دارد مثل اصلی-کرم، افسانه ی عشق، کور اوغلو ، افسانه ی رزم، و غیره ، که در میان خلقهای زیادی پخش شده است.
-
رییس نیا:
« هستة اولية اتحادية گوک ترک قبيله اي بود از بازماندگان دودمان حاکم تسو ـ کو که آخرين دولت هون را
تشکيل داد. نام اين دودمان که از پانصد خانواده تشکيل مي شد آشينا به معناي «گرگ نجيب » بود. اين دودمان
در همان ايالت که هونها و سين ـ پيها در قرن چهارم ميلادي از چينيها گرفته بودند از در هم آميختن طوايف
مختلف ساکن مغولستان و دشتهاي آسياي مرکزي به وجود آمدند (گوميليوف ص ٣٠ .(منشأ اين نام روايتي از
افسانة بوزقورت است که بر اساس آن از قبيلة آشينا که به دست دشمن نابود شده بود تنها پسري دست و پا بريده
باقي مانده بود که گرگي ماده او را نجات داد و از وي باردار شد و به کوههاي آلتاي گريخت. در آنجا ده پسر به
دنيا آورد که هرکدام منشأ قبيله اي شدند. آشينا که عاقلترين برادر بود فرمانرواي ترکها شد و به يادبود پرچمي
مزين به کلة گرگ بالاي خيمة خود نصب کرد (بانارلي ج ١ ص ٢٤ .(در اواسط قرن پنجم ميلادي پس از
برافتادن آخرين دولت هونها به دست دولت ترک تبار تبقاچ / طمغاج (به چيني : تو ـ با تو ـ پا ) دودمان آشينا از
غرب ايالات شمالي چين به منطقة کوهستاني آلتاي فرار کرد و به امپراتوري ژوان ـ ژوان ها ملحق شد و براي
آنها آلات و جنگ افزارهاي آهني توليد کرد (قفس اوغلو ص ٤٩ ٧٨ـ٧٩ آوجي اوغلو ج ٢ ص ٥٦٦ .(از قبايل
بومي پراکنده در حوالي آلتاي که از بقاياي هونها و غالبا ترک زبان بودند اتحاديه اي در اطراف دودمان آشينا شکل
گرفت. آشيناها پيش از رانده شدن از چين به کوههاي آلتاي به زبان مغولي تکلم مي کردند ليکن طي يک قرن
که در محيط ترک زبان آلتاي ماندند ترک زبان شدند و نشانه هاي زبان مغولي را در نظام عناوين خود حفظ کردند
(گوميليوف ص ٣٤ .(از آنجا که چينيها و ژوان ـ ژوان ها اتحادية پديد آمده در اطراف دودمان آشينا را تو ـ کيوئه /
تو ـ کيو مي ناميدند نام «ترک » که برگرفته از همان نام تو ـ کيوئه است بتدريج و بويژه با تشکيل و گسترش
قلمرو امپراتوري گوک ترک يا خاقانات ترک عموميت يافت. چگونگي تشکيل اتحادية سياسي و امپراتوري گوک
ترک که براي نخستين بار با نام ترک در تاريخ معرفي شد به قرار زير است ...»
*
افسانه ی بوز قورت، بعد ها توسط گرایندگان به پانترکیسم، به خصوص در ترکیه، قالب ایده لوژیک یافت و مورد
استفاده ی سیاسی قرارگرفت. و بازتاب آن در تشکیل و تئوری «بوزقورد ها» ی ترکیه دیده میشود.

این مقوله ی « افسانه یی سیاسی شده»،با اصطلاحات « بوزقورت-مانقورت» از ترکیه به فرهنگ سیاسی
آذربایجان وارد شده است.
در آغاز، در میان هونها، و در رمان چنگیز آیتماتوف ( روزی به درازای یک قرن)
شکل ایده لوژیک ، و ترکیستی یا پانترکیستی ندارد.

این نامها تنها با پیدایش ایده لوژی پانترکیسم و بخصوص پان ترکیسم ترکیه و گروه بوزقورد های ترکیه
قالب « سیاسی ایده لوژیک» یافت. و توسط گرایندگان به آن ایده لوژی به آذربایجان وارد شد.
و بعد از انقلاب ، در دوران خاتمی به شکل وسیع در آذربایجان تبلیغ شد.
در پیش از انقلاب در دوره ی جنبش فدایی ع. نابدل در "مسئله ی ملی درآذربایجان" به تلاش عده ای از « ترکیست ها»
اشاره کرده است.