Skip to main content

آسیب شناسی

آسیب شناسی
آ. ائلیار

آسیب شناسی
-----
یک تضاد انفجاری اندیشه یی:
و راه حل پیشنهادی:
بطور خلاصه آسیب مهم و عمده ( در تلاش عمومی آذربایجان)، که اساس مشکلات است، تضاد بین« ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی، از یک سو - و از سوی دیگر، دموکراتیسم» است. دموکراسی و استبداد. عوام گرایی و واقعگرایی.
کسانی که آسیب شناسی میکنند، توجه شان را به این مهم جلب میکنم.
راه حل رفع آن : « دموکراتیسم و جبهه ی متحد» است.
در «تلاش عمومی» آذربایجان تضاد های لاینحلی وجود دارد:

1- تضاد بین ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی - و دموکراتیسم
2- تضاد بین امکانات ناسیونالیسم - و امکانات برآورده شدن خواسته های دموکراتیک و عدالت اجتماعی
که از توان «ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی» خارج است.
3- بعضی ها کوشیده اند تضادها را یک جا جمع کنند که امکان ناپذیر است . و موجب تلاشی ست.
4- ماهیت این تضاد ها مانند تضاد بین « جمهوریت- و اسلامیت» حکومت است، که موجب تلاشی ست.
ناسیونالیسم ، در شرایط اوج راستها، متضاد با دموکراتیسم است. به راحتی به ناسیونالیسم افراطی تبدیل میشود و فاتحه ی
دموکراتیسم تمام است. همچنانکه تبدیل شده است.
بخصوص که جریانهای افراطی در « تلاشها» وزنه ی سنگینی دارند: « ترکیسم-بوزقوردیسم».
ناسیونالیسم موجود در آذربایجان ، یک ناسیونالیسم افراطی ست. و نافی دموکراتیسم.
جمع کردن دموکراتیسم با ناسیونالیسم افراطی یعنی قربانی نمودن دموکراتیسم.
همانطور که آقایان جمهوریت را قربانی اسلامیت کردند.

تلاش عمومی، در کل تضاد « ناسیونالیسم افراطی- با دموکراتیسم را » به نمایش میگذارد.
در واقعیت نیز چنین است. ناسیونالیزم موجود در آذربایجان- متضاد با دموکراتیسم ضرور در جامعه ی ماست.
و این تضاد پاشنه ی آشیل تلاشهاست. تنها با جبهه ی متحد میتوان این تضاد را به « همزیستی و همبستگی» تبدیل کرد.
در شرایطی که « دموکراتیسم جای "ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی" را در تئوریهای سیاسی پرکند.
در غیر اینصورت نفی دموکراتیسم و شکست تلاشها را نتیجه خواهد داد.
---
«ماهیت تلاش همگانی جهت تأمین خواسته ها در آذربایجان»،
ماهیت « حقوقی - رفع تبعیض- دموکراسی و عدالت خواهی» دارد و ربطی به ناسیونالیزم ندارد.
ماهیت تلاش همگانی « حق طلبانه ، دموکراتیسم و عدالت اجتماعی خواهی» ست نه « ناسیونالیزم».
----
بطور خلاصه آسیب مهم و عمده ، که اساس مشکلات است، تضاد بین« ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی، از یک سو - و از سوی دیگر، دموکراتیسم» است. دموکراسی و استبداد. عوام گرایی و واقعگرایی.
کسانی که آسیب شناسی میکنند، توجه شان را به این مهم جلب میکنم.
راه حل زفع آنرا نیز پیشنهاد کرده ام : « دموکراتیسم و جبهه».
----
میگویند: « ماهیت جنبش ملی آذربایجان جنوبی ناسییونالیزم مدرن می باشد که به لحاظ تاریخی برخی عناصر پست مدرن را نیز شامل می شود. آزادی، برابری حقوقی انسانها، حکومت قانون ، اومانیسم، دموکراسی، سکولاریسم، پلورالیسم دینی-سیاسی-فرهنگی، حقوق بشر ، حفظ محیط زیست ، برابری حقوقی زن و مرد و تلاش برای احقاق حقوق زنان و ... عناصری جدانشدنی از هویت حرکت ملی آذربایجان جنوبی می باشند. لطيف حسني- مبارزه مدنی و فرصت انتخابات»
ناسیونالیز موجود یک ناسیونالیزم افراطی ست و توانایی تحقق این ادعا ها را ندارد. در ماهیت آن نیست.
این ناسیونالیزم « بازتاب نیازها و خواسته ها در تلاش عمومی » نیست. مدرن هم نیست.ناسیونالیسم موجود متضاد با مدرنیست است( ترکیزم و بورقوردیزم».
ردیف کردن دهها نیاز دموکراتیک در قالب « ناسیونالیزم موجود» از قبیل :
« آزادی، برابری حقوقی انسانها، حکومت قانون ، اومانیسم، دموکراسی، سکولاریسم، پلورالیسم دینی-سیاسی-فرهنگی، حقوق بشر ، حفظ محیط زیست ، برابری حقوقی زن و مرد و تلاش برای احقاق حقوق زنان و ... »
مانند سوار کردن جمهوریت بر گرده ی اسلامیت است. ناسیونالیزم افراطی موجود هرگز در ماهیت اش نیست که این نیاز ها را برآورده سازد. و نشان داده که شدیداً نافی دموکراتسم است.
این کار، به شعار رفع تضاد طبقاتی در حکومت اسلامی، ماننده است که رژیم میدهد. و فاقد توان تحقق است. و متضاد با ماهیت اش. برای ادعاهای دموکراتیک و انسانی، ماهیت دموکراتیک ضروری ست که ناسیونالیزم موجود فاقد آن است.
ایده لوژی« ترکیزم و بوزقوردیزم»، با دموکراتیسم بیگانه است.