Skip to main content

آراز عزیز،

آراز عزیز،
آ. ائلیار

آراز عزیز،
سئوال شما و پاسخ من در زیر این مقاله نیز درج میشود که قابل درسترسی و مراجعه باشد.
در ضمن نکته جدیدی هم به آن اضافه میکنم:
من هم مانند شما روی مسئله « تفاهم» فکر و کار کرده ام. یعنی یافتن تفاهم در مشکل گشایی از دشواریهای مسئله « تبعیض و ستم ملی» ، و همنطور یافتن تفاهم در صف تبعیض دیدگان، جهت "اتحاد و ائتلاف". به خصوص آذربایجان. مقالات زیادی در هر دو بخش نوشته ام که در آرشیو قابل مراجعه اند. اما
دوست دارم به نوشته « ضرورت تشکیل جبهه متحد آذربایجان» اشاره کنم:
http://www.iranglobal.info/node/55621
در این مقاله اصول و شرایط و چگونگی تشکیل جبهه را دقیق توضیح داده ام جهت ایجاد یک تفاهم بزرگ و عمیق و درست و قابل دفاع ، از ایده های آن در سطح داخلی و جهانی.
---

اما با این وجود میدانستم که شرایط جامعه ما رشد نیافته است و براساس آن سطح اندیشه و تفاهم نیز پایین. و امکان تحقق چنین چیزی وجود ندارد.
تنها میزان «توازون نیزو ها» در میدان تلاش و مبارزه است که میتواند مسایل فکری را حل کند. سیاستی را فعال کند و سیاست دیگری را عملا غیر قابل استعمال نماید. یعنی سیاست های مختلف بین ما آذربایجانی ها را « نه دیالوگ و تفاهم» بلکه « خود روند کوشش، و شرایط عینی، و توازون نیرو ها» میتواند فعال و یا غیر فعال کند.
این سیاستها می توانند مثبت و یا منفی باشند. فعال شدن یک سیاست الزاماً دلیل بر مترقی بودن آن نیست. سیاست ارتجاعی هم میتواند اکثریت نیروی موجود را به دنبال خود بکشد و فعال شود. که البته من خواهان آن نیستم.
معیار عملی بودن یا نبودن فکری( مترقی یا ارتجاعی)، خود عمل و شرایط عمل است.
یعنی: معیار انطباق سیاست با واقعیت پراتیک است.
-----بحث قبلی:
آراز
-آ. ائلیار عزیز, هیچ برنامه ریزی و تفهیم و تفاهم بین ملتها در ایران و ساختار و سیاست دولت آینده فرضی لازم نیست؟ یا همینطوری بریزید به خیابانها و این نظام را سرنگون کنید, بعد بینیم چه میشود؟
آ.ائلیار
-آراز گرامی،
تفاهم در مسایل حقوقی، از طریق شرکت در مبارزه عمومی و طرح خواسته های خود، حاصل میشود.
اگر نیرو برای شرکت در مبارزه ی عمومی نداشته باشی، اگر خواسته های خود را در مبارزه عمومی مطرح نکنی، هیچکس به حقوق شما توجه نمی کند.
قانون انجمهای ایالتی-ولایتی در مشروطیت به خاطر شرکت ملیتها به خصوص آذربایجان در مبارزه عمومی تصویب شد. هرچند بعدها دیکتاتوری نگذاشت عملی شود. این هم نشانه آن است که برای اجرای قانون دموکراتیک لازم است دیکتاتوری را به دموکراسی تبدیل کنی تا عملی شود. و با نیروی خود اجرای قانون را پشتیبانی کنی. بدون این پارامترها حقوق رعایت نمی شود.
برای اجرا و تغییر قوانین، اول درک بعد نیرو لازم است. اگر نیروی کافی داشته باشی میتوانی ماتور مملکت یا آذربایجان را حتی با در خانه نشستن هم خاموش کنی. و حکومت را وادار به اجرای خواست خود کنی. و حتی میتوانی حکومت را تغییر دهی. با شعار « به من چه!» در حالیکه « همه چیز به ما مربوطه» ، اگر نیرو نداشته باشیم ، اسارت ادامه می یابد.

باقی در کامنت بعدی