Skip to main content

ادامه

ادامه
آ. ائلیار

ادامه
آراز
-آ.ائلیار عزیز من از خانه نشستن چیز ننوشتم ولی هر جریانی به عده ای از مقدمات احتیاج دارد. پر واضح است که شکاف بین فارسها و تورکها , فارسها و سایر ملتهای ایران عمیق تر از هر زمان دیگر شده و در حال عمیق تر هم شدن است. ببینید فارسها از جمهوری ایرانی از رصا خان و کورش و آریائی شعار میدهند و آذربایجانی ها هم از با کی تبریز آنکار, فارسلار هارا بیز هارا. با این احتلاف فکری همکاری بین این دو گروه محال بنظر میرسد. الیته فارس باید بدانند , برای آزادی خودشان از جهنم این رژیم احتیاج به همکاری تورکها دارند و الا در این جهنم رژیم باتورک ها و با سایر ملتها خواهند سوخت و تورکها هم همین طور. راه حل , دیالوگ وسیع بین این گروه ها است و آماده سازی برای یک قیام سرتاسری.در غیر این صورت هیچ شانسی برای قیام سرتاسری وجود ندارد.

آ.ائلیار
-آراز گرامی،
از یک زاویه نظر شما درست است که به « دیالوگ» تأکید میکنید.
اما فراموش نکنید که «چاره یابی» از طریق دیالوگ مختص یک جامعه پیشرفته است. نه جامعه کم رشد. و عقب مانده مثل جامعه ما.
برای نمونه : دهه هاست از یک طرف ایده « اصلاحات و انتخاب بد از بدتر» مطرح بود.
از طرف دیگر ایده « سرنگونی». از طریق تشکیل یکی دو تشکل اتحادی-ائتلافی« جهت رهبری سراسری، از خارج».
خودتان میدانید که « دهه ها دیالوگ» نتوانست این مسایل را حل کند.
اما در دیماه «نیروی »سرنگون طلب ، خود جوش ، بیرون ریخت و مسایل را حل کرد.

عملا نشان داد که « خواهان سرنگونی ست و نیازی به « تشکیلات رهبری در خارج ندارد.» چرا که
در داخل میتوانند « حرکات خود را سازماندهی و رهبری کنند».
حالا کسی جرئت طرح اصلاح و انتخاب بد از بدتر را ندارد. مسئله تمام شد.

برمیگردم به مسئله « تبعیض یا ستم ملی». این مشکلی ست که در جامعه ایران وجود دارد. همه، حداقل از صورت مسئله خبر دارند. دیالوگ از همه طرف انجام گرفته و همه از نظریات یگدیگر با خبر اند.
ولی مشکل همچنان بدون یک راه حل تفاهمی باقی مانده است.
اضافه کنم که تنها مسئله تبعیض نیست بل مشکل بی عدالتی اجتماعی و شکل و محتوای نظام آینده و دموکراسی نیز همینطور بدون راه حل باقی مانده اند. اینها با دیالوگ حل شدنی نیستند. گرچه انتشار نظریات و حتی دیالوگ مفید است ولی از این راه جامعه ما به « تفاهم و راه حل» نمی رسد.
تنها« توازون قوا» ست که مشکل گشاست.
هرجریانی که بتواند مردم را به دنبال خود بکشد، هر جریانی که بتواند در میدان مبارزه نیرو بسیج کند میتواند خواسته خود را پیش برد. چه ارتجاعی باشد و چه مترقی. فرق نمی کند. تعیین کنند میزان نیروست.
کسی که خواهان تحقق قوانین مترقی و حقوق انسانی خود است مجبور است «نیرو بسیج» کند.
و قدم به میدان گذارد. وگرنه « کسی دست بسوی تفاهم و پذیرش حقوق دیگری» دراز نمیکند.

مثلا جریانی خواهان رفع تبعیض همه جانبه و ستم ملی است، اما نیروی کافی ندارد،در عوض تبعیض گر 80 درصد جامعه را بدنبال خود میکشد، کار تمام است.
در 57 نیز چنین حادثه ای اتفاق افتاد. خمینی حداقل 70 یا 80 در صد جامعه را به دنبال خود کشید. و 39 سال است که حکومت میکند. البته با کشتار.
---
دیالوگ مفید است. اما تعیین کننده و چاره گر « نیرو» در میدان است.