Skip to main content

دوستان گرامی، نخست سخنان

دوستان گرامی، نخست سخنان
تبریزی

دوستان گرامی، نخست سخنان مهرآمیزی را که در این بخش درباره من نوشته شده اند ببینید: (..... موجود راسیست که پشت ستاره سرخ پنهان شده! .....) ، (.....فاشیست دورو! .....) ، (..... موجود بی ارزش استحاله شده و بی هویت! .....) ، (..... چپ قلابی! .....) ، (..... مدعی سیاسی قلابی! .....) ، (..... فنومن حکومتی و فاشیستی! .....) ، (..... همزاد راسیسم و آخوندیسم! .....) ، (..... چشم و گوش حکومت! .....) ، (..... بی سواد! .....) ، (..... اتهام زن! .....) ، (..... دو به هم زن! .....) ، (..... تفرقه افکن! .....) ، (..... شلوغ کار! .....) ، (..... بیرحم! .....) ، (..... یاری کننده به دوام حکومت فاشیستی! .....) ، (..... آدمی دستپاچه که در خدمت حکومت راسیست قرار گرفته! .....) ، (..... غاصب عکس ستاره! .....) ، (..... غاصب نام تبریز! .....) ، (..... بیهوده گو! .....) و .....

این سخنان سرشار از .....

..... مهر و دوستی و ادب و احترام و بزرگواری و منطق و استدلال و متانت و وقار و نجابت مرا به یاد سخن زنده یاد احمد کسروی تبریزی انداخت که گفته بود: (بخوانید و داوری کنید!)

دوستان گرامی، روشن شد که تبریزی آدم بسیار بدی است که اعدام باید گردد! (مرگ بر تبریزی!)

اکنون بیائید باهم به پیشینه درخشان آدم خوبی به نام جناب آقای حسن راشدی نگاه کنیم، حسن راشدی در سال ۱۳۳۳ در روستای زهراکندی در بخش موران در شهرستان گرمی استان اردبیل زاده شد، دبستان را در آنجا به پایان برد و در دبیرستان خواجه نصیر گرمی تا کلاس نهم ماند و سپس به تهران رفت و پس از پایان دبیرستان دانشجوی رشته الکترونیک در دانشگاه های تهران و سپس آمریکا شده و سرانجام مهندس الکترونیک شد، البته هیچ کوششی برای پیکار با رژیم پهلوی حتی به اندازه نوک سوزن در کارنامه حسن راشدی دیده نمی شود و این که حسن راشدی با کدام پول به آمریکا رفته و در آنجا مهندس الکترونیک شده است نیز روشن نیست!

حسن راشدی با آن که مهندس الکترونیک بود اما رشته الکترونیک را رها کرد و در زمینه فرهنگ و ادبیات ترکی آذربایجانی به کار پرداخت، (البته فرهنگ و ادبیات ترکی از گونه پان ترکی!)

پس از انتحار اسلامی و جایگزین شدن دوزخ آخوندی به جای زندان آریامهری حسن راشدی در تهران و در خیابان دمشق به یک گروه پان ترک به نام: "انجمن آذربایجان" پیوست، یکی از گردانندگان این گروه پان ترک پزشکی بود که هم پدرش و هم خودش از هواداران دوآتشه اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر بودند و این پزشک رئیس بیمارستان شهربانی رژیم پهلوی بود که در آنجا مبارزانی را که گلوله می خوردند درمان می کرد تا ساواکی ها با شکنجه از آنها بازجوئی کنند! پس از انتحار اسلامی این پزشک آریاپرست و شاهدوست دوآتشه ناگهان پان ترک از آب درآمد و نشریه ای به نام: "وارلیق" را منتشر کرد! (به این لینک نگاه کنید)

http://iranglobal.info/node/38199

کاری که حسن راشدی پس از انتحار اسلامی تا سال ۱۳۷۲ انجام داد نوشتن نوشته های پان ترکی در نشریه وارلیق و نشریه های پان ترک دیگر و نوشتن نوشته های آخوندپسند در نشریه های هوادار رژیم ولایت فقیه مانند فروغ آزادی، امید زنجان، نوید آذربایجان و ..... بوده است! در همان سال هائی که رژیم ولایت فقیه هزاران تن را دستگیر کرد و به زنجیر کشید و تیرباران کرد و کشت و کوبید و له کرد حسن راشدی لام تا کام خاموش ماند و حتی یک سطر نیز درباره این ددمنشی ها و بیدادگری ها ننوشت و با زبان بی زبانی گفت: "من چه کنم؟ به من چه!"

حسن راشدی در سال ۱۳۷۲ به گروه پان ترک دیگری به نام: "چیچکلر قورولوشو" (سازمان شکوفه ها) پیوست و تا سال ۱۳۸۵ کار حسن راشدی تبلیغ پان ترکیسم در شهرهای گوناگون بود، این که حسن راشدی هزینه کارهایش را چگونه به دست می آورد هنوز روشن نیست! آیا از رژیم باکو پول می گرفت؟ آیا از رژیم ترکیه پول می گرفت؟ آیا از رژیم دوزخی ولایت فقیه پول می گرفت تا با تبلیغ پان ترکیسم ددمنشی های رژیم آخوندی در میان ترک های ایران کمرنگ شوند؟ این چیزها هنوز روشن نیستند اما یک چیز بی چون و چراست و آن این است که در همه این سال ها حسن راشدی هرگز بر ضد رژیم دوزخی ولایت فقیه نه چیزی گفت و نه چیزی نوشت!

حسن راشدی در تیرماه سال ۱۳۸۵ پس از اعتراض ترک زبان ها به توهین روزنامه ایران به ترک ها سه ماه در زندان اوین زندانی شد، یک بار نیز حسن راشدی در بیستم شهریورماه سال ۱۳۸۷ در یک مهمانی افطار به همراه هجده تن بازداشت شد و دو ماه در زندان اوین زندانی شد، البته این که این زندانی شدن ها را خود رژیم برنامه ریزی می کرد تا حسن راشدی پیشینه درخشان مبارزاتی برای خودش بتراشد روشن نیست!

حسن راشدی به جز نوشته های پان ترکی چند کتاب پان ترکی نیز .....