Skip to main content

در مورد جنبش کارگری بعنوان

در مورد جنبش کارگری بعنوان
محسن کردی

در مورد جنبش کارگری بعنوان حریف این رژیم. ادامه در پایین

نوشته اید جنبش کارگری ایران اولویتش همواره نه تغییر رئیس دو لت و یا جایگزینی مهره ای بجای مهره دیگر بلکه خلع ید از تمامی غارتگران چپاول گران اموال مردم است و جایگزینی سندیکاها و اتحادیه ها و شوراهای مردمی بجای نهادهای غاصب وتضعیف هرم قدرت تا سرحد خدمتگزاری به مردم است. در پاسخ باید گفت که این جنبش هرگز توان چنین کاری را نداشته و در آینده هم نخواهد داشت. نه در زمان شاه چنین توانایی را داشته و نه امروز. این جنبش حد اکثر میتواند در شرایطی که مردم کف خیابان مدتی طولانی رژیم را به چالش کشیده اند حد اکثر دنباله رو آن باشد. از یک جنبش کارگری وقتی میتوان سخن گفت که قدرت اجرایی هم داشته باشد و بتواند کشور را با یک اعتصاب فلج کند. جنبش کارگری ایران اصلا وجود نداشته و یکی دو اعتراض اایطنرف آنطرف را نمیتوان جنبش کارگری نامید. در سوئد وقتی سندیکای خلبانان، کارکنان کارخانه ها و غیره تصمیم به اعتصاب میگیرند سرکوبی در کار نیست و کسی اعدام نمیشود. در ایران هرگز چنین فرصتی به فعالان سندیکایی داده نمیشود. لذا این حرفهای شما خیالبافی است. البته آنچه شما میگویید اگر اجرا شود بهترین گزینه است. اما همانگونه که گفتم خیالبافی است. پس گزینه دوم چیست؟ گزینه ای که دستکم زندگی را برای مردم راحت تر کند. مثلا یک رژیم تازه که با جامعه جهانی تعامل داشته باشد، درهای کشور را بر روی سرمایه های جهانی باز کند تا با ایجاد صنایع و ایجاد شغل به بالا رفتن کیفیت زندگی مردم کمک شود و این قوانین نکبت اسلامی برچیده شود و حقوق زنان ایران و حق انتخاب پوشش شان مثل سایر کشورهای پیشرفته باشد. شاه دیکتاتور چنین امکانی را فراهم کرده بود و رژیم خوبی برای ایران بود. پسرش البته اگر هم بخواهد نمیتواند مانند پدر دیکتاتوری کند اما میتواند بعنوان پادشاه نماد همبستگی باشد و تاثیری مانند پرچم ایران و نه بیشتر داشته باشد که مردم را حول یک محور برای مبارزه با رژیم متحد کند. هزگاه سخن از رضاپهلوی میشود نباید زود به ساواک اشاره کرد. آن دوران گذشته و باید به نیاز امروز ایران اندیشید.