Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
https://t.me/medeniyet1/210665
ترکمانچای، قرارداد خوبی که تبریز را آزاد کرد و مانع سقوط گیلان قزوین و تهران شد
@Sahandiranmehr
سهند ایرانمهر

تصور عمومی بر این است که هرگاه توافق یا قراردادی به زیان ملت ایران باشد، آن را به ترکمانچای تشبیه می‌کنند، اما چرا این تشبیه اشتباه است؟
ماجرای ترکمانچای اینگونه آغاز شد که به تحریک سید محمد مجاهد، افرادی چون آيت الله استرآبادی، ملاهادی نراقی، ملا محمد تقی برغانی، میرزا عبدالوهاب قزوینی، ملا احمد نراقی، سید عزیزالله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد ممقانی به سمت تبریز حرکت می کنند تا چنین القا شود که همه علما خواهان جهادند و به شاه اولتیماتوم داده می شود که اگر به خواست آنها تمکین نکند خود وارد عمل خواهند شد تا به ملت تفهیم شود که اگر شاه ( یکی ضعیف ترین کشورهای آن زمان ) عرضه حفظ عزت کشور و مقابله با روسیه (ابرقدرت آن زمان) را ندارد علما اما دارند(عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۲۲۳، انتشارات امیرکبیر).
تردیدی نیست که اگر چنین مقابله ای در توان حاکمیت وقت ایران بود، حرفی در ضرورت این اقدام نبود و چه چیزی بهتر از بازگشتن سرزمینها به ایران اما سید محمد مجاهد نه تنها درکی از اوضاع جهان نداشت بلکه دریافت دقیقی از میزان بی کفایتی شاه و ناتوانی دولت زمان خود نداشت زیرا بر اساس اصول فکری او نه فساد اداری و نه موروثی بودن و استبداد مانع تداوم سلطنت شاه شیعه نبود و اشکال فقط در عدم "جهاد" بود لاجرم به جای تعرض به پایه های اصلی توسعه نیافتگی هم و غم علما نیز معطوف به فراهم کردن زمینه جهاد بود.
فضای جنگ با روسیه در حالی فراهم شد که عباس‌میرزا و انسان فهیمی چون قائم مقام بخاطر درک محدودیت ها و نیز شناخت بازیگران نظام بین الملل خواهان مذاکره با حکومت اشغالگر برای مدارا با مردم تحت اشغال بودند.
در صفحه 42 كتاب "كشتگان بر سر قدرت" آمده است: نايب السلطنه عباس ميرزا و قائم مقام (صدراعظم) دل خون و ساكت بودند. تا شاه نظر قائم مقام را پرسيد، او بهانه آورد كه: ”كار جنگ و لشكرآرايی را بايد از لشكريان خواست كه من مرد قلمم“.
شاه اصرار كرد. قائم‌ مقام پاسخ خود را با اين سؤال بيان كرد:
”شاهنشاها! ماليات مملکت ما چقدر تواند بود؟“
شاه روی در هم كشيده پاسخ داد:
”شش كرور“
البته، شاه می ‌دانست كه قائم ‌مقام خود اين را بهتر می ‌داند. آنگاه قائم‌ مقام پرسيد:
”آيا ماليات ممالك روس به عرض مبارک رسيده است؟“
شاه با كمی تندی پاسخ داد:
”آری! ششصد كرور است، می ‌دانيم“
و قائم مقام جوابی را كه آماده كرده بود باز گفت:
”جنگ شش كرور و ششصد كرور نه شرط عقل است“.
اما علما اصرار بر جنگ داشتند و سپس شاه هم خواست که طالعی و استخاره‌ای برای جنگ بگیرند.
در نهایت با اصرار علما، جنگ در گرفت و سپاه ایران چنان شکستی خورد که ایوان پاسکویچ فرمانده سپاه روس، به درستی ادعا کرد که براحتی می‌تواند تهران، آذربایجان، قزوین و سایر مناطق ایران را فتح کند و از اینجا به بعد بود که شاه و علما دوباره دست به دامان همانهایی شدند که از ابتدا مخالف جنگ بودند.
از این به بعد هنر قائم مقام و هیات مذاکره کننده ایرانی بود که بادست خالی و ارتشی مضمحل در حالی به از دست دادن دربند، باکو، شیروان، قراباغ رضا دادند که فتح تهران برای سپاه روس کاری بسیار ساده بود اما در نهایت و به لطف مذاکرات، روسیه در اوج قدرت و با وجود برتری نظامی، حاضر شد تبریز اشغالی را تخلیه کند و به آن سوی ارس برود هرچند ایران بخاطر آغاز دوباره جنگ مجبور به پرداخت غرامت شد.
بنابراین در اینکه نکبتی پیش آمد کرده بود که به از دست رفتن سرزمین ها بخاطر بی کفایتی شاه قاجارمنجر شد، تردیدی نیست اما دست کم در مورد قرارداد ترکمانچای ننگ و فلاکت متوجه آنهایی بود که زمینه هیجان و ورود به مسیری هزینه زا را ایجاد کرده بودند و حالا بدون قبول مسوولیت، مذاکره کنندگانی چون عباس‌میرزا و قائم مقام را به خیانت و همداستانی در بروز نکبتی متهم می‌کردند که خود بانی آن بودند بنابراین قرارداد ترکمانچای قراردادی است که همیشه از منظر" از دست دادن" نگریسته شده و کمتر به این اندیشیده شده است شده که اولا این قرارداد ناشی از رویکرد غیرعقلانی و هیجانی آغاز دوباره جنگ با روسیه بود و ثانیاً ترکمانچای موجب آزادی تبریز و نجات آذربایجان جلوگیری از سقوط گیلان، قزوین و تهران شد آن هم در شرایطی که نه سپاهی در کار بود و نه سرداری و طرف مذاکره روسیه ای بود که با وجود مساعد بودن ادامه پیشروی و تثبیت موقعیت به لطف مذاکره کنندگان ایرانی، در اوج قدرت و پیروزی به مرز ارس عقب‌نشینی کرد!
behnam_kianii