Skip to main content

کسی مثل "داشناک تبریزی"

کسی مثل "داشناک تبریزی"
Anonymous

کسی مثل "داشناک تبریزی"
که افکارش بر خلاف تاریخ تکامل و تحول بشر، در دالانهای تاریک گورستانهای عصر پارینه سنگی جا مانده است، تحت شعار دروغین کمونیسم، با حمایت از سرمایه داری امپریالیسم روسیه،

تا دنباله روی از رژیم دیکتاتور تهران، بدامان ارتجاع سیاه میغلتد،
فردی که با تمسخر کردن زبان مردم تورک با عنوان زبان خاله ای، زیان دایه ئی..، و امثالهم، طرفدار تمرکز گرائی، سرکوب آزادیهای ملی مدنی، سرکوب حقوق زبانی فرهنگی مردمان ایران است،
کسیکه بعنوان یک ارمنی، منافع ناسیونالیستی خو را در تثبیت یک سیستم تمرکز گرا میبیند، به روشنی نشان میدهد که تا چه اندازه افکار عقب مانده و ارتجاعی دارد،
بطوریکه به جرئت میتوان گفت؛
افکار ارتجاعی او، ارتجاعی تر از گروههای تروریست القاعده، طالبان، حرب الله لبنان، و حتا ارتجاعی تر از افکار جلادان سپاه پاسداران رژیم آخوندی تهران است، تا چه رسد به تفاله های شاه الهی های سلطنت طلب مفتخور.

او در نوشته هایش مثل اکراد زیاده خواه و ساده لوح که به سهم خود قانع نیستند، سعی دارد با قانع کردن خود با دروغهای تاریخی با توسل جستن به لابی کلیسای ارتدکس روس، با دنباله روی آشکار از سیاستهای پانفارسیسم عظمت طلب، و نژاد پرستان پان ایرانیست، افکار فاشیستی خود را تحت پوشش چپ، بخورد مردم دهد.

فرد تبریزی، با تبلیغ ایده ئولژی ارتجاعی و ناسیونال شونیستی خود را، در لفافه "تمامیت ارضی"، تا تثبت زنجیر هژمونی پانفارسیسم بر گرده مردم ستمدیده ایران، چنان جار میزند، که گوئی تنها راه و یگانه سرنوشت نکبت بار ملل جغرافیای موسوم به جهنم ایران، تنها و تنها بار کردن سلطه استبداد هژمونی پانفارسیسم بر دوش ملل غیر فارس است.
با عطف به نکات فوق هر کسی میتواند به آسانی پی ببرد، که افکار او تا چه اندازه قرون وسطائی، ارتجاعی و عقب مانده است.
در همین رابطه این سوال پیش می آید؛
مگر شعار دهن پرکن تبلیغ پانفارسیسم تحت پوشش ایران و ایرانیت و تمرکز گرائی، که در عمل دنباله روی از سیاستهای استعماری رژیم پانفارس اسلامی تهران، دنباله روی و اطاعت از سیاست ناسیونالیسم روسی در منطقه است، چه معنائی جز این میتواند داشته باشد؟
آیا شعار دروغین کمونیستی او، در عمل غیر از فرمانبرداری از سلطه سرمایه داری جهانی، تراست و کارتلها، چیز دیگری معنا میدهد؟
سیاست فارس پرستی، کورد پرستی، ارمنی پرستی و چاپلوسی در نزد رژیم پانفارس تهران با شعار حفظ یکپارچگی جهنم ایران و ایرانیت، با هدف تداوم عمر رژیم آخوندی، برای او نه تنها یک وظیفه استراتژی گام به گام محسوب میشود، بلکه تبلیغ منافع ناسیونالیسم ارمنی، تحت پوشش شعار تمامیت ارضی، با تثبیت تمرکز گرائی پانفارسیسم در جغرافیای ممالک محروسه ایران، جزو اهداف دراز مدت وی نیز، بشمار می آید.
علت این نیز مشخص است ارمنی خود را مثل فارس و کورد، از "تبار هندی" که به ایران امروزی مهاجرت کرده اند بحساب می آورد. همین پیوند اخوت آنهاست.

یک نکته را نباید از نظر دور داشت بنا به ماهیت نفرتبار، رفتار ضد تورک تبریزی داشناک، همگامی او با سیاستهای ضد انسانی رژیم تهران، توام با چاپلوسی، جعل تاریخ، دزدی فرهنگی،تا تغییر اسامی شهرها و روستاهای مناطق تاریخی آزربایجان، که بدست رژیم پانفارس تهران صورت میگیرد،
نقش مخرب ارمنی های ستون پنجمی، در همکاری با رژیم پانفارس علیه حقوق ملی مدنی مردم آزربایجان، مثل روز بر همه روشن است.
بی جهت نیست که دشمنان مردم آزربایجان، از شنیدن اخبار تشکیل "اردوی توران" با سه میلیون سرباز مسلح، و پانزده میلیون میلیشیای چریکی، با 56 تاکتیک نظامی که فقط 3 مورد آن برای جهانیان مشکوف گشته است، نه تنها روس های ناسیونالیست، بلکه داشناکسیون ارمنی نیز، آیات وحشت میخوانند.
چنانچه در خبرها شنیده میشود علاوه بر ژاپن، کره جنوبی ـ شمالی، و مغولستان، بلکه نزدیک چهارصد میلیون "تورکهای منچوری چین" که از نوادگان گؤک تورک یعنی پادشاهان و سلاطن "هون" می باشند، به دولت مرکزی" پکن" یاد آور شده اند، که به اردوی توران به پیوندد. در غیر اینصورت به همراه ترکستان شرقی، برای پیوستن به اردوی توران اعلام موجودیت خواهند کرد.
نتیجه:
آینده جغرافیای موسوم به ایران، تنها بطریق همکاری و همیاری تمام ملل ایران، با ایجاد دموکراسی، استراد حقوق ملی مدنی، تقسیم قدرت سیاسی، یعنی عدم تمرکز قدرت در دست قوم هندی تبار فارس، استرداد آزادیهای سیاسی، زبانی، فرهنگی، ملی مدنی، اقتصادی بدون قید و شرط، مخصوصن کسب "حق تعیین سرنوشت" ملیتهای جغرافیای ایران، ممکن و قابل تصور است،
در غیر اینصورت با فرو پاشی تدریجی رژیم دیکتاتور پانفارس، همچنین ستون پنجم داشناک ارمنی، و تروریستهای مشابه آن، سرنوشت جغرافیای موسوم به ایران، بسوی فروپاشی پیش خواهد رفت.