Skip to main content

صاحب نظری در مقاله ای که

صاحب نظری در مقاله ای که
Anonymous
عنوان مقاله:
تئوری امپریالیسم

صاحب نظری در مقاله ای که اخیرا در ایران گلوبال درج شده ، چنین نظر داده است که تئوری لنین در مورد امپریالیسم درخال حاضر صحت و اعتبار سابق خود را از دست داده و منطبق با واقعیت ها نیست.

در جواب این مقاله نویس که ظاهرا زمانی خط مشی چپ داشته است ، لازم میدانم این تذکر را بدهم که تز های لنین در باره امپریالیسم هنوز هم اصالت و اعتبار داشته و بیانگر ماهیت پدیده ای به نام امپریالیسم یعنی سرمایه داری انحصاری می باشد . سرمایه داری جهانی در سال های آخر قرن نوزدهم از مرحله رقابتی به مرحله انحصاری گام گذاشت و امپریالیسم پا به عرصه وجود نهاد . خصوصیات سرمایه داری را در مرجله انحصاری آن ، لنین به داهیانه ترین وجهی در جزوه ای تحت عنوان امپریالیسم ، عالی ترین مرحله سرمایه داری تبیین و تشریح کرد. در دوران سرمایه داری رقابتی به ویژه در دهه های آخر قرن نوزدهم، دول سلطه گر سرمایه داری، نقاط مختلف جهان را بین همدیگر تقسیم کردند . وقتی قرن بیستم آغاز میشد در دنیا نقطه ای نبود که در تصرف این یا آن قدرت سلطه گر سرمایه داری نباشد. با در نظر داشتن این واقعیت که در دوران امپریالیسم که امروز بیش از صد و بیست سال از پدیدار شدن آن سپری میگردد، رشد ناموزون سرمایه داری، تسریع میگردد، با ظهور امپریالیسم، دوران تقسیم مجدد جهان جای تقسیم " آرام" جهان را میگیرد . رشد ناموزون سرمایه داری بدین معناست که کشوری که در نظام جهانی سرمایه داری کم اهمیت تر میباشد می تواند در نتیجه رشذ اقتصادی و نظامی از این یا آن قدرت امپریالیستی جلوتر زده و به کشور قدرتمندی مبدل گردد. این کشور امپریالیستی نیرومند، در جستجوی جای پائی در کشور های اسیر و دربند و به منظور صدور سرمایه و کالا و تهیه ارزان قیمت مواد خام مجبور میشود با دیگر قدذت های امپریالیستی در گیر شده و از طرق مختلف و از آن جمله با توسل به جنگ، در نقاط مختلف جهان، مستعمرات و مناطق نفوذی به دست بیاورد . همین طور که گفته شد در دوران امپریالیسم دیگر نقطه تقسیم نشده ای در جهان وجود ندارد و هر امپریالیست تازه نفس قدرتمندی باید مستعمرات دیگر قدرتهای امپریالیستی را به چنگ بیاورد . بهمین جهت نیز، درگیری و خصومت دائم در دوران امپریالیسم بین قدرت های سلطه طلب امپریالیستی، از خصوصیات ذاتی این مرحله سرمایه داری می باشد. جنگ جهانی اول و دوم - در آغاز شروع آن- نتیجه اجتناب ناپذیر رقابت و کشمکش بین قدرت های امپریالیستی بر سر تقسیم مجدد جهان بود . این خود دلیلی قانع کننده است بر درستی تئوری های لنین در باره پدیده امپریالیسم . در خال حاضر نیز، جنگ و کشمکش شدید. بین قدرتهای امپریالیستی رقیب بر سز تقسیم مجدد جهان وجود دارد. اینکه در 75 سال گذشته جنگ جهانی دیگری رخ نداده است ،دلیلی بر نا درست بودن تز های لنین در باره امپریالیسم نیست. وجود بمب های آتمی و هیدروژنی و میکروبی ، ا مپریالیست های آزمند را مجبور میسازد تا آنجا که می توانند محتاطانه عمل کنند. چون جنگ جهانی سوم ، امکان دارد منتهی به نابودی کل بشریت که امپریالیست ها هم جزوی از آن هستند، گردد. اما تا امپریالیسم هست ، خطر جنگ جهانی وجود دارد . در بین قدرت های امپریالیستی، هم تبانی وجود دارد هم ضدیت و کشمکش . تبانی بین قدرتهای امپریالیستی موقتی و تضاد و کشمکش بین آنها بر سر تسلط بر جهان، دائمی است. در دنیای پر خطر کنونی، دو بلوک متخاصم امپریالیستی در مقابل هم صف آرائی کرده اند . در یک طرف، امریالیسم آمریکاو متحدینش قرار دارند و در طرف دیگر، امپریالیست های روس و چین، صف آرائی کرده اند . یکی باید نابینا باشد که تشدید روز افزون تضاد و کشمکش بین این دوجناح ار راهزنان امپریالیستی را نه بیند ! هر لحظه حادثه " غیر مترقبه ای " بین این دو دار و دسته راهزن امپریالیستی امکان دارد دنیا را به کام جنگ جهانی مخوفی فرو ببرد. مبارزه با جنگ طلبی های قدرت های امپریالیستی و قذرتمند تر شدن پیکار های جهانی کارگران و توده های زحمتکش و تشدید مبارزات رهائی بخش ضد امپریالیستی در سرتاسر جهان، می تواند بر مقاصد جنگ طلبانه قدرت های امپریالیستی مهار زده و جنگ دیگر جهانی را به عقب بیاندازد. لازم به تاکید است که تز لنین در باره امپریالیسم همچنان اصالت و صحت خود را نگه داشته . تنها چیزی که تعییر یافته ، در غلطیدن برخی از عناصر چپ دیروز، به منجلاب رویزیونیسم و اپورتونیسم، می باشد.