Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
https://t.me/qocatabriz/11721
ماجرای آخرین کنسولگری آلمان نازی در تبریز
این روزها سالروز شروع اشغال نظامی ایران توسط سران متفقین در جنگ دوم جهانی است. نیروهای روس و بریتانیا در سال ۱۳

بریتانیا در سال ۱۳۲۰ و در پی طرفداری رضاشاه از هیتلر و آلمان نازی اقدام به اشغال نظامی ایران کردند. تصرف نظامی ایران از سوم شهریور تا خلع ید رضاشاه از قدرت و انتقال سلطنت به محمدرضا پهلوی ادامه پیدا می‌کند.

تبریز در اشغال ایران توسط متفقین مانند دوران مشروطه ضربات سنگینی از این لشکرکشی خورده است. شوروی یکبار در جریان مشروطه وارد تبریز شده و باز دیگر در جریان جنگ جهانی دوم. طبق اسناد موجود، یکی از کنسولگری‌های آلمان نازی در سال ۱۳۲۰ در تبریز واقع شده بود. بیش از ۱۵ نیروی اداری و نظامی آلمان در کنسولگری این کشور در تبریز مشغول فعالیت بودند. این تعداد علاوه بر ساکنان و مستشاران آلمانی ساکن تبریز بود.

با اشغال تبریز توسط روس‌ها که از ۴ شهریورماه آغاز شد. نیروهای آلمانی حاضر در تبریز هرکدام به فکر فرار از این شهر افتادند. برخی از این افراد با انتخاب بی راهه‌ها توانستند خود را نجات دهند اما افراد باقی مانده اسیر روس‌ها شدند و سپس توسط آنها اعدام شدند.

رضا سرابی اقدم پژوهشگر و موزه‌دار تبریزی داستان پیدا کردن و نگهداری اسناد و وسایلی از سربازان و کادر کنسولگری آلمان نازی در تبریز را اینگونه تشریح می‌کند: من با توجه به مطالعات و تحقیق‌هایی که داشتم، می‌دانستم که آلمان نازی در تبریز کنسولگری داشت. ساختمان این کنسولگری در گذرگاه تربیت تبریز و در مکان پاساژ پردیس فعلی قرار داشت که این بنا چندین سال قبل تخریب و بجای آن پاساژ پردیس ساخته شد البته آن بنا دیگر به آلمانی‌ها تعلق نداشت و در اختیار یک فرد تبریزی بود.

آن فرد تبریزی در دوران جوانی مستخدم و پیشکار آلمان‌ها در کنسولگری بود. وی زمانی که روس‌ها وارد تبریز می‌شوند از بیم دستگیری و مرگ مدتی خود را در روستاهای اطراف تبریز، گم و گور می‌کند. و پس از چند سال از تمام شدن جنگ جهانی دوم وقتی جوان ۲۲ ساله‌ای است به خانه‌ای که زمانی کنسولگری آلمان بود و اکنون متروکه شده، بازمی‌گردد.

من این فرد را چندین سال پیش درحالی که سنی از او گذشته و بیمار بود پیدا کردم. وی همچنین به دلیل ترسی که آن زمان بر او مستولی شده بود فوبیای روسی داشت به این مضمون که فکر می‌کرد من از طرف روس‌ها مامور هستم تا او را تخلیه اطلاعاتی کنم و سپس او را بکشم. من بیش از ۷ سال کنار وی بودم. او را نزد پزشک می‌بردم و کارهای شخصی‌اش را انجام می‌دادم و به نوعی پیشکارش شده بودم تا در نهایت توانستم اعتمادش را جلب کنم. او پس از اینکه اعتمادش را جلب کردم اتفاقات و ماجراهای آن زمان را برایم نقل کرد.

سرابی اقدم در ادامه سخنانش به نقل از آن پیرمرد میگوید: مستخدم جوان تبریزی وقتی با ترس و واهمه به کنسولگری آلمان برمی‌گردد دیگر اثری از آلمان‌ها نیست. چند سال آنجا زندگی و مدتی بعد در آنجا ازدواج می‌کند. وقتی طرح اصلاحات ارضی محمدرضا پهلوی به اجرا در می‌آید او در آن زمان از این فرصت استفاده کرده و با استشهاد محلی خانه را به نام خود می‌کند.

سرابی اقدم می‌افزاید: من می‌دانستم که در آن خانه اسناد قابل توجهی از فعالیت آلمان‌ها باقی مانده است. حتی چند باری به آن خانه رفته و گوشه و کنارش را بررسی کرده بودم اما هیچ چیز قابل توجهی پیدا نکردم. در نهایت و پس از ۷ سال که توانسته بودم اعتماد پیرمرد را جلب کنم، از او خواستم که اگر اسنادی از آلمان‌ها دارد به من بدهد. وقتی پیرمرد به من اعتماد کرد به خانه متروکه رفتیم و او در زیر زمین خانه، زیر زمین مخفی دیگری که توسط خود او سال‌ها از دید همگان پنهان مانده بود را به من نشان داد.

وقتی دریچه زیر زمن را باز کردم با وسایل و اسناد قابل توجهی برخورد کردم. اسناد مراودات تجاری آذربایجان و آلمان، چندین قلم ابزار و ادوات جنگی سربازان نازی، پرچم های منقش به علائم نازی و چندین مهر و مدال و نشان افتخار. این وسایل هم اکنون در موزه شخصی بنده موجود است.

تبریز در دوران اشغال ایران توسط روس ها، حوادث تلخی را تجربه کرده است. بیش از ۱۰۰ نفر از مردم تبریز در اولین روزهای اشغال ایران بر اثر بمب هواپیماهای روسی کشته شده و آمار تلفات در روزهای بعد به چندین نفر رسید. تمامی این اتفاقات در حالی به وقوع پیوسته که در مدت حکومت رضاخانی بر ایران، او همواره از تجهیز و اقتدار ارتش شاهنشاهی تعریف و تمجید می نمود.

در تاریخ آمده است، وقتی روس ها خبر حمله نظامی خود به ایران را دادند رضا شاه پس از شنیدن این خبر به شدت مضطرب ش