Skip to main content

آیدین گرامی،

آیدین گرامی،
Anonymous

آیدین گرامی،
پانفارسیسم دیگر قادر نیست به بهانه ایران و ایرانیت، با هندوانه گذاشتن زیر بغل نسل جوان آزربایجان، با تحمیل هژمونی استعماری خود، آنها را به گاو آهن و خیش ببندد.
اتاق فکر لندن و پاریس،

یعنی (سروران) پانفارسیسم بخوبی میدانند، بدون چهل میلیون مردم آزربایجان، فاتحه جغرافیای موسوم به ایران خوانده است.
بدین جهت به جنازه پوسیده "خامنه ای" دخیل بسته اند. در واقع خود پانفارسیسم از حکومت رژیم آخوندی چندان ناراضی نیست، بارهاگفته اند؛ هر چه باشد، به زور زندان، شنکجه، کشتار و اعدام، هژمونی فئودالیزم پانفارسیسم را بر ملیتهای ایران، مخصوصا بر مردم آزربایجان تحمیل کرده است، کسی را که دم زند، بحسابش میرسد.
از جهتی ترس تار و پود پانفارسیسم را فرا گرفته، این سوال ذهنشان را مشغول کرده؛ در فردای سرنگونی رژیم پانفارس خامنه ای، چه سرنوشتی در انتظارشان است؟
بی جهت نیست که با بسیج مانقوردها، پان ایرانیستهای دو آتشه احزاب رنگارنگ، خرده ریزه های شاه الهی را در مقابل خواست مردم آزربایجان قرار میدهد، که بخشی از اینان بریده های سازمانهای مختلف اند، تا دیروز در لفافه چپ، پانفارسیسم و ناسیونالیسم روس را، بجای مارکسیسم تبلیغ میکردند، حتا شک دارم که کتابی از مارکس را خوانده باشند،
چون اغلب کتابهای مارکسیستی در ایران، ترجمه افراد حزب توده بود، حزب توده بنا بر دستورات مسکو، به جای آموزه های بشر دوستی و جهان بینی هومانیتسی مارکس، تبلیغات ناسیونال شوونیسم روس و فارس را چاشنی تبلیغات ضد تورکی و ضد اسرائیلی کرده، بخورد هواداران خود میداد، نمونه آن آقای"ابولفضل محقی" است، هنوز که هنوز است، موقع مصاحبه از روی دست نوشته روخوانی میکند، که مبادا علیه سروران سابق تشکیلاتی اش، انتقادی از دهنش بپرد.
وضعیت این بیچارگان شبیه بردگان زنجیری اند، بردگانی که در زنجیر افکار دگم و پوپولیستی خود گرفتار آمده، کسانیکه انگار دچار طلسم خود باختگی و هویت باختگی شوند، بملت خود پشت کرده، از هویت زبانی، فرهنگی خود، چنان تهی گشته اند، که انسان دلش به وضع اسفبار آنان میسوزد. بردگانی که با گرفتار شدن در چنگال پانفارسیسم، بقول مولوی؛ از خویشتن خویش بیگانه گشته اند.
در واقع وضعیت ترحم انگیز آنان، رمان معروف (روزی به درازای یک عصر) چنگیز آیتماتف را بخاطر می آورد. مادر که برای یافتن فرزندش، رو به صحرای پر مخاطره میگذارد. پس از یافتن او، میبیند در اثر شکنجه، عقلش مسخ گشته، مانقورد شده است. مادر بر او نهیب زده میگوید؛ من مادرت هستم. بیاد آر کودکی ات را! به یاد آر قبیله ات را! به یاد آر پدر و برادرانت را!
اما فرزند مانقورد، بر مادر نهیب زده میگوید؛ تو مادر من نیستی. از اینجا دور شو! اگر رئیس ام سر سرد، بدستور او، از پای در می آرمت!
و همانطور که شما نیز اشاره کرده ای؛ (پانفارسیسم از طرفی برای تدام سیاست استعماری خود، عناصری مثل پیمان عارف ها، عباس جوادی (عباسقلی) ها، تورج اتابکی ها ناصر کرمی ها و محسن کرمی ها، ابولفضل محقی ها، سید جواد طباطبائی ها، را بسیج کرده، تا در پشت نامهای مستعار، براحتی رکیک ترین توهینها را نثار مردم آزربایجان کنند،... در واقع ما با افرادی سر کار داریم که کمر به نابودی زبان ترکی و آزربایجان بسته اند، آنها شاگردان مکتب شاهنامه هستند، و هرگز نمی توانند بدون نفرت به ترک و عرب، شب را به صبح برسانند.) پایان نقل قول.
در واقع جای تعجب نیست که مکتب فراماسونری پانفارسیسم با سیاست مانقورد پروری، عناصر مانقورد و مسخ شده را با نامها و ماسکهای گوناگونی، به بهانه ایران و ایرانیت و شعار تمرکزگرائی، تبلیغ ایران ـ فارس، با حس تملک جغرافیای موسوم به ایران، بجای احترام به خواست دمکراتیک و حقوق زبانی فرهنگی مردم تورک و سایر ملل جغرافیای ایران، با بد و بیراه گفتن به آنان مخصوصا با دشمنی آشکار نسبت بمردم تورک در رسانه ها و مطبوعات پان ایرانیستی، بطور خصمانه در مقابل جنبش آزادیخواهی و خواست حقوق دمکراتیک مردم آزربایجان می ایستد.
مردمی که یکقرن تمام، برای استرداد حقوق انسانی برای کسب آزادیهای سیاسی و حق تعیین سرنوشت در مقابل رژیمهای منحوس شیخ و شاه مبارزه میکند. مردمیکه پرچمدار آزادی و منشا قیامهای تعیین کننده بوده است، حقوق مسلم اش بدست رژیم پانفارس آخوندی تهران سرکوب میشود. رژیمی که افراد نامبرده را بطرق مختلف بسیج کرده در مقابل جنبش آزادیخواهی مردم آزربایجان قرار میدهد. تا بلکه بر اراده راسخ مردم آزربایجان که در خصوص استراد حقوق ملی مدنی، مخصوصا برای کسب آزادیهای سیاسی و حق تعیین سرنوشت مبارزه میکنند، خلل وارد آورد. در صورتیکه پانفارسیسم فراموش میکند، که دوران برده داری به پایان رسیده است. مردم آزربایجان به قیم و آقا بالاسر، نیاز ندارند.