Skip to main content

در کامنتی سخن از یک هلو هزار

در کامنتی سخن از یک هلو هزار
Anonymous
عنوان مقاله:
بیاد ترس

در کامنتی سخن از یک هلو هزار هلو رفته بود .یادم افتاد ان زمان که جوان بودم با چه ترس ولرزی ان کتاب را در کوچه پس کوچه های خیابان شاه اباد تهران از دانشجویی به امانت دریافت کردم .

امروز میتوانم بگویم در ان زمان اگر( قاچاقچی) می‌بودم ،انقدرترس نداشتم که از داشتن ان کتاب مخفی در درون پیراهنم .کتاب را خواندم دوباره خواندم و دادم خواندند ولی چیز خطرناک ضد رژیمی من و دیگران که کتاب را خوانده بودند ،در ان نیافتند .از خود می‌پرسیدم این کتاب چه چیزی دارد که انرا به این صورت مخفی و نوعی جاسوسی از ان دانشجو گرفتم ؟اکنون پس از گذشت سالها به حماقت ساواک ونادانی خود سخت تأسف میخورم که چنین سانسوری را بوجود آورده بود و چه ترسی .
کتاب دیگر ماهی سیاه کوچولو بود .خطر این کتاب در کجا بود ؟گاهی اوقات به گذشته باز میکردم و خطر انتشار کتابهای چپی را ،از کاپیتال تا چهار جلد منتخبات لنین ودولت وانقلاب بررسی میکنم .ایا در ان زمان کسانی در سازمان ساواک نبودند که سود و زیان سانسور این کتابها را در مطبوعات برای خواننده روشن کنند ؟انچه در سازمانهای سیاسی بما یاد دادند ،نظام سابق می‌توانست خیلی ساده در دبیرستانها و دانشگاه هااموزش دهد بی انکه کسی کشته ویا کسی چریک و یا مجاهد خلق ویا زندانی شود.نه .بنظر من نیازی به ان سانسورها نبود و برعکس ان سانسورها زمینه خشونت را در جامعه ایران نهادینه کرد .
از همه بدتر غرق شدن نویسنده کتاب صمد بهرنگی بود که امروز شاهد هستیم که مرگ او را به حساب ساواک گذاشتند و ساواک در برابر این شایعه
حتا مطلبی انتشار نداد و همه باور کردند که ساواک اورا کشته است.فاجعه دیگر سوزاندن تماشاگران سینما رکس آبادان بود که باز هم ساواک متهم شد و در مطبوعات حزب توده این جنایت رابه ساواک نسبت دادند در حالیکه بما دروغ میگفتند . جای دروغ وسانسور را با ازادی و راستگویی خیلی ساده همچون امروز عوض کردند و میکنند.تنها دونظام ماضی و جاری نیستند که دروغ وسانسور وافترا را حربه اساسی علیه دشمن بکار میبرند .نه .این ارثیه شوم دامن مخالفان نظام را نیز گرفته است .