Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
https://t.me/sarrizat/12240
انسان و خاک (ملت‌ها و سرزمین‌ها) (۱/۲)
کرامت انسان و فضیلت وی بر بسیاری از مخلوقات دیگر از بدو خلقت با امتزاج روح الهی و جسم آدمی تحقق یافته و منشأ مقام خلی

یافته و منشأ مقام خلیفةاللهی و مسجود ملائک مقرب پروردگار برای انسان گردید. آنچه حضرت الله به صورت «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسراء، ۷۰) تصریح نموده همان است که امروزه در متون اسلامی به عنوان کرامت ذاتی انسان تعبیر می‌شود و دنیای مسیحیت نیز پس از دوران سیاه قرون وسطی به این مهم پی برده و با تأسیس مکتب اومانیسم (انسان‌گرایی)، انسان را محور و هسته‌ی مرکزی امور این‌جهانی قرار داده است.

هم از این روست که انسان بر خاک مقدم است و در برخی کشورها این انسان است که برای خاک تصمیم می‌گیرد. مثلاً برای اعلام استقلال یک ملت و جدایی منطقه‌ی آنها از منطقه‌ی متعلق به ملتی دیگر در یک کشور، رفراندوم برگزار کرده و رأی‌گیری می‌کنند تا انسان تصمیم بگیرد که چگونه می‌خواهد زندگی کند.

در منطقه‌ی ما اما، شرایط بسیار متفاوتی حاکم است. اینجا، یعنی نزد مردمان منطقه‌ی ما، از کرامتی که الله بر بنی‌آدم موهبت نموده خبری نیست. اینجا خاک برای انسان تصمیم می‌گیرد. این امر حتی در اشعار حماسی یا نظریات سیاسی و اجتماعی نیز کاملاً هویداست. جایی که سخنی از انسان وجود ندارد و این خاک و مرز است که «پرگهر» است، جغرافیاست که مقدس است، تمامیت ارضی ایران یا خریطه‌ی آذربایجان است که اولویت اوّل می‌باشد ... و کسی از مردمی که در این جغرافیا زندگی می‌کنند و آنچه این مردم می‌خواهند سخنی به میان نمی‌آورد.

کاربرد عباراتی چون فرهنگ ایرانی، معماری ایرانی، موسیقی ایرانی، تمدن ایرانی و ... و مشابه آن فرهنگ آذربایجانی، معماری آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی، تمدن آذربایجانی و ... نیز از جهاتی ناشی از همین ترجیح خاک بر انسان است. مگر موجد فرهنگ و تمدن و معماری و موسیقی و .... خاک ایران یا آذربایجان بوده است؟ آیا صحیح‌تر نیست که یک تمدن به نام سازندگان آن نامیده شود؟ آیا بهتر نیست اصطلاحات خاک‌گرایانه‌ی فوق را با عبارات انسان‌گرایانه‌ای نظیر فرهنگ تورکی، معماری تورکی، رقص تورکی، موسیقی تورکی، تمدن تورکی و... یا مشابه این‌ها برای فارس و عرب و ...تصحیح کنیم؟ هر چه باشد موجد و خالق این فرهنگ و تمدن و موسیقی و ... انسان‌ها هستند.

در این زمینه سؤالی دیگر نیز می‌توان پرسید. چه کسانی و چرا خاک را برتر از انسان قلمداد می‌کنند؟ چه کسانی و چرا چنین اصطلاحاتی را چنان با تعصب دفاع می‌کنند گویی این نه انسان بلکه خاک می‌باشد که فرهنگ و تمدن و موسیقی و ... را خلق می‌کند؟ این کسان چه سودی از ترجیح خاک بر انسان می‌برند؟

افرادی که به جای ارزش‌دهی به انسان و کرامت انسانی، به خاک تعصب نشان می‌دهند، به احتمال زیاد از منظر فلسفه و روان‌شناسی اشتراکات فراوانی دارند، لیکن اگر بخواهیم از بعد سیاست بنگریم، دو طیف به ظاهر متخاصم اما در واقع همسو از اصطلاحات خاک‌گرایانه‌ی فوق سود می‌جویند:

یکم آنها که با شنیدن سرود مرز پرگهر بادی در غبغب انداخته و با انکار وجود ملل تورک، عرب، فارس و ... در ایران و تبدیل اصطلاح حقوقی ایرانی به معنی شهروند کشور ایران که می‌تواند تورک، فارس، عرب یا ... باشد به اصطلاحی قومی ـ نژادی به معنی شخصی از نژاد اصیل آریایی که وجود آن را نه هیچ شخص دانشمندی اثبات کرده و نه قبول دارد، سعی در آسیمیلاسیون و فارس‌زبان‌سازی تورک‌ها و دیگر ملل غیر فارس‌زبان دارند؛ و دوم آنها که با سانسور یا اختفاء کلمه‌ی تورک تلاش می‌کنند بین تورک‌های ایران و خارج ایران از یک طرف و بین تورک‌های داخل ایران از طرف دیگر جدایی و تفرقه انداخته و ضمن کمک به طیف اول، ملتی جدید به نام «خلق آزر» بسازند. این دو گروه فوق که ظاهراً خصم یکدیگر می‌باشند، در واقع، از یک سرچشمه آب می‌خورند و در یک آسیاب آب می‌ریزند.

دلسوزان ملت تورک می‌دانند که پروژه‌ی تلاش برای شکوفایی و قدرت‌یابی مجدد عنصر تورک در جهان، و بویژه ایران، از دو جناح پیگیری می‌شود: از یک طرف، چنانچه در شوروی سابق شاهد بودیم و آثار آن هنوز به شدت ادامه دارد، تورک‌ها را به گروه‌های قومی کوچک و قابل مدیریت تجزیه و تقسیم می‌نمایند و از طرف دیگر، تلاش می‌کنند گروه‌های کوچک تورک را تحت مدیریت گروه‌های مختلف غیر تورک در آورده و بدین‌ترتیب آنها را جداگانه بلیعده و آسیمیله نمایند. وجود اقلیت‌های تورک در تقریباً تمامی کشورهای از چین تا اروپا مؤید قوی این ادعاست.


برگوتای ایلتریش