Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
https://t.me/AzimHassanzadeh/1246
12 شهریور 1324(شهریورین اون ایکیسی1324)
علی مرادی مراغه ای
فرقه دمکرات آذربایجان که در 12شهریور اعلام موجودیت کرده کتابها و مقالات زیادی در مورد آن

آن نوشته شده اما می توان گفت که 90درصد این منابع آغشته به حب و مخصوصا بغض بوده و خارج از تاریخ نگاری علمی هستند. در مورد این رخداد مهم تاریخی و نقاط قوت و ضعف آن قبلا در کتابها نوشته ام در اینجا در حد محدود تلگرام به چند مورد جزیی می پردازم که ندیده ام در منابع آمده باشند..
اول.در سال1383 یک کتاب مزخرفی بنام«فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان» نوشته جمیل حسنلی با ترجمه فردی بنام منصور همامی توسط نشر نی منتشر شد که در واقع این کتاب سلاخی شده دو کتاب جالب و خوبِ دکتر جمیل حسنلی بوده! نوشته جمیل حسنلی که من اصل آنها را به زبان ترکی خوانده ام 566صفحه بوده اما این مترجم بزرگوار برداشته کتاب او را به میل خود سلاخی کرد و در 239صفحه بیرون داده! و عجیب اینکه نشر نی که یکی از با سابقه ترین ناشران کشورمان است آنر منتشر کرده! و عجیبتر اینکه دو تا از اساتید با سابقه دانشگاه تهران(اسم شان را ذکر نمی کنم...) در همان زمان انتشار در مطبوعات پایتخت به تبلیغ و معرفی آن کتاب پرداخته و آنرا یکی از مهمترین منابع در مورد فرقه دمکرات آذربایجان نامیده اند و البته کتاب هم به چاپهای متعدد رسیده که چاپ چهارم آنرا دیده ام!
اطلاع دارم که دکتر حسنلی، حسابی ناراحت شده و حتی میخواسته شکایت کند...این کار ضد علمی و ضد تاریخی در یک کشورِ دارای کپی رایت میتواند برای مجرم اش گران تمام شود اما در کشوری که هنر نزد آنها است و بس!...آبی از آب تکان نمی خورد و کتاب همچنان تجدید چاپ میشود...!
دوم. در 21آذر1325وقتی ارتش وارد آذربایجان شده و فرقه دمکرات سرنگون شد در تهران نه تنها مطبوعات وابسته به دربار، بلكه مطبوعات تقريباً بی ‌طرف نيز ميكوشيدند از قشون دولتی به عنوان يك «ناجي آذربايجان» یاد کنند و می نوشتند«در هنگام ورود ارتش به تبريز كه امروز صورت گرفت بقدری از طرف اهالی گوسفند و گاو قربانی شد كه در سطح خيابانها جوئی خون راه افتاد»( مرد امروز، محمد مسعود، شماره 86، مورخه 23 آذر 1325 ص 9). البته،هیچکدام از این مطبوعات، اشاره نکردند که حتی آدم هم قربانی میکردند یعنی افراد فرقه را دستگیر کرده مثل گوسفند در پای ارتش سرمی بریدند! دکتر احمد ساعی استاد دانشگاه تهران در یک نمونه پس از هفتاد سال، در خاطرات خود چنین مینویسد:
«... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید... روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازه‌ها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طیاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید...بالاخره کامیون¬های ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دست¬های بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباس‌هایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس می‌کنم...»( مجله خوی نگار،مجله خوی نگار، دوره سوم شماره ۶ اسفند ۱۳۹۱)
سوم. پس از سرنگونی فرقه دمکرات وقتی طبق معمول تمام حوادث کشورمان!...زمانِ نابودی آثار فرقه رسید پس از فراغت از نابودی تابلوهای مغازه ها به زبان ترکی و سوزاندن کتاب و نشریات ترکی، نوبت به شناسنامه ها رسید! یعنی شناسنامه هایی که در زمان فرقه دمکرات صادر شده بود...
در اسناد کتابخانه ملی سندی در این مورد وجود دارد که هیئتی از تهران برای این کار به آذربایجان فرستاده میشود و ماموریتشان تعویض اسناد و شناسنامه های صادره مربوط به دوره فرقه دمکرات آذربایجان است...!
چهارم. سالها بعد که همه ساله جشن 21آذر از سوی حکومت در شهرهای مختلف ایران برگزار می شد حکومت، فرهنگیان و کارمندان مختلف را تشویق میکرده که در ستایش محمدرضاشاه به عنوان «ناجی آذربایجان» شعر بگویند و ترفیع بگیرند... امروزه بسیاری از این شعرها که توسط برخی کارمندان و معلمان سروده شده هنوز در آرشیو سازمان اسناد ملی ایران موجود هستند مثلا در یک نمونه، معلمی در قم شعری در ستایش شاه به عنوان «ناجی آذربایجان» سروده و رئیس آموزش و پرورش آن ناحیه، شعر را به همراه نامه ای در1347ش. به دکتر فرخ‌ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش در دولت هویدا فرستاده...
در زیر [اینجا] تصویر برخی از این اسناد را آورده ام (آنچه در بالا آمد برگی از کتاب منتظر چاپ و مجوز اینجانب بوده با عنوان: انکار و مقاومت: خوانشی جدید از فرقه دمکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد در پرتو اسناد محرمانه دست اول شوروی، به ضمیمه ترجمه اسناد فوق محرمانه اتحاد جماهیر شوروی...)