Skip to main content

به یاد مبارزات زحمتکشان

به یاد مبارزات زحمتکشان
Anonymous
عنوان مقاله:
به یاد آذربایجان!

به یاد مبارزات زحمتکشان آذربایجان!
حسن جداری

خون بگرید دل به حال زار آذربایجان
روزگار تیره و دشوار آذربایجان
کی به پایان میرسد دوران جانکاه فراق
کی میسر میشود دیدار آذربایجان؟

یاد باد آن سرزمین عشق و شور و انقلاب
یاد باد آن همت احرار آذربایجان
یاد باد آن لاله های وحشی کهسار ها
یاد باد آن سرخگون، گلزار آذربایجان
گر به تاریخ معاصر با بصیرت بنگری
پی بری بر ارزش و مقدار آذربایجان
نقش مثبت داشت در بیداری مشرق زمین
شعر و نثر و آتشین گفتار آذربایجان
گشت در اشعار طنز آمیز صابر، منعکس
قدرت اندیشه و افکار آذربایجان
جلوه گر شد در نبوغ معجز سحر آفرین
طبع شور انگیز و آتشبار آذربایجان
ثبت شد در صفحه تاریخ عالم، تا ابد
نام پر آوازه سردار آذرباجان
یاد باد آن انقلابات عظیم توده ای
وان تلاش و همت بسیار آذربایجان
خون گرم بس مبارز،بس فدائی ، بس شهید
نقش بسته بر در و دیوار آذربایجان
حیدر و ستار و باقرخان ، چو برپا خاستند
شد فراری لشکر اشرار آذربایجان
یک طرف، سردار می جنگید چون شیر ژیان
یک طرف، آن نامور ، سالار آذربایجان
وه چه دژخیمانه با ستار خان، رفتار کرد
خصم زشت آئین و بد کردار آذربایجان
چون رضا خان شد به دست اجنبی ، قدرتمدار
سخت تر شد روزگار و کار آذربایجان
بس ستم ها کرد بر زحمتکشان این دیار
آن ستمگر، دشمن قهار آذربایجان
هرچه درد و عنصر منفور ضد ترک بود
گشت استاندار و فرماندار آذربابجان!
با فرار شه ز ایران، صبح روشن شد پدید
در شب اندوهگین و تار آذربایجان
توده تحت ستم، یک باره از جا شد بلند
شعله ور شد آتش پیکار آذربایجان
تا رهائی یابد از چنگال خصم کینه جو
شد مسلح توده بیدار آذربایجان
یاد دورانی که شد لبخند پیروزی عیان
با وجود فرقه، در رخسار آذربایجان
از فدائی تا بگیرد انتقام سهمگین
شاه، فرمان داد بر کشتار آذربایجان
آه از آن رزمنده انسان ها که قربانی شدند
آه از آن ایام نکبت بار آذربایجان
بر سر قبر شهیدان، اشک می ریزد هنوز
دیده پر حسرت و خونبار آذربایجان
بس جفاها دیده از خودکامگان خیره سر
توده عصیانگر و هشیار آذربایجان
با گذشت روزگاران،هرچه بدتر گشته است
وضع نا مطلوب و ناهنجار آذربایجان
بر شئون توده رنجیده ، اینک حاکم است
دشمن پر کینه و غدار آذربایجان
فقر و استیصال و محرومیت و بیداد بود
حاصل جان بازی و ایثار آذربایجان
تا جکومت در کف مشتی جنایت پیشه است
کی به پایان میرسد، ادبار آذربایجان؟
بهر نانی تابکی آواره از شهر و دیار
توده زحمتکش و بیکار آذربایجان ؟
جان کند در کارگاه فرش بافی تابکی
کودک آزرده و بیمار آذربایجان؟
از زبان مادری، محروم ماندن تابکی؟
کی سر آید ذلت و آزار آذربایجان؟
می مکد خون گروه کارگر، زالو صفت
تاجر بیگانه، یا تجار آذربایجان
تاجر و سرمایه دار ترک استثمارگر
نیست هرگز یاور و غمخوار آذربایجان
ثروت سرمایه دار ترک، خاصل میشود
از ستم بر ترک و استثمار آذربایجان
توده زحمتکش این سرزمین پر غرور
هست در بحران و سختی، یار آذربایجان
این بساط ظلم و استثنار را سازد نگون
عزم جزم و همت سرشار آذربایجان
بار دیگر، توده محروم می خیزد به پا
بر علیه دشمن غدار آذربایجان
با قیام و انقلاب توده ها، آید به سر
روزگار تیزه و دشوار آذربایجان
پایان







گر