Skip to main content

سالام

سالام
Anonymous
عنوان مقاله:
جناب محسن کردی خوب آمدی درآخرخراب کردی

سالام
خدمت محضر مبارک جناب محسن کردی عزیز، بخدا ما هم مثل شما فکر میکنیم. ما هم هیچ فرقی بین تورک و دری زبان ها و عرب و بلوچ ندیده و نه بدان قائلیم.
ما تورکان ایران بنا بر مراجعه به نوشتجات

ما هرجا و هر زمان فریاد عدالتخواهی میزنیم.
شماکه پشت سر هم تغییر موضع میدهید، اول بمامیک قول مردانه بدهید، که ثبات فکری داشته باشید.
ثبات فکری شما هم برای ما ومهم برای خودتان یک امتیاز دست نیافتنی بر گفتگوها خواهد بود.
طبق فرمایش خودتان ، که قبلا گفته اید، شما یک ارتشی شاهنشاهی بوده اید، در زمان انقلاب به صف انقلابیون پیوسته اید، و طرفدار سازمان فدائیان شده اید.
بعدا اعلام ندامت کرده و باز هم طرفدار حکومت پالانی و پسرش رضامگشته ائی ، من این تغییر موضع ها را به چند دلیل یک نقصان فکری برای هرکس میدانم.
این نوشته آخر شما را بسیار منطقی و جالب دیدم. فقط در آخر نوشته خرابش کردی.
البته این نظر من است و جای هزاران ساعت بحث دارد، ایکاش آن را نمی نوشتی.
چون با این نوشته تمام قوانین بین المللی و حقوق بشری را زیرپا گذاشتی.
پسر خوب، همانطور که قبلا گفته اید، حدود چهل سال در خارج تشریف دارید، چرا به قوانین این کشورها یک نگاه کوچکی نیانداخته و توجه ایی به قوانین این کشورها نکرده و نمیکنی؟ شاید که از این طریق اطلاعاتی دستت آید، با این نوشته ها معلوم است که مطالعاتی اگر داشته ایی کلا بیراهه و غیر منطقی بوده اند.
جناب کردی ، من به این نوشته شما بعنوان یک دگردیسی فکری می نگرم ، ولی خاکپرستی و تفکر سرکوب و تهدید شما با نوشته تان زاویه زیادی دارد،
اگر با روش و نوشته شما در دنیا پیش میرفت ،؟ما الان بحرین و کزوو، بوسنی، مالت، پاکستان، بنگلادش، مونتونگرو، اوکرایین و بلاروس، ارمنستان، قزاقستان وو....را نداشتیم.
عزیز دلم این نمیشود، که تعدادی هر جور فکر کنند، قوانین را خودشان تصویب و اجرا و قضاوت کنند.
یک مثال ساده برایت و دوستان میزنم،
میگویند، یک روز زن و شوهری پیش قاضی رفته و درخواست جدایی ومطلاق میدهند،
قاضی میبیند،هر دو جوان و خوشگل و دارای متانت هستند، میگوید، الان نمی توانم حکم دهم، نظراتتان را شنیدم ، بروید پس از یک ماه دیگر بیایید، قاضی در اصل میخواسته مابین این دو زن و شوهر آشتی ایجاد شود. بعد از یک ماه باز هم این دو به پیش قاضی میروند، و درخواست خود را مطرح میکنند، قاضی باز هم راضی به دادن طلاق نمیشود، یک ماه دیگر به این دو فرصت اندیشیدن وغیر..میدهد، پس از یک ماه دوباره این زن وشوهر پیش قاضی آمده و درخواست طلاق و پیگیری میکنند.
قاضی که دلش بحال این دو میسوخته از خانم می پرسد، و میگوید من نمی خواهم شما از هم جدا شوید،
چه دلیلی برای جداشدن دارید، خانم میگوید، آقای قاضی این آقا که شوهر من میباشد،
نه بمن غذای درست حسابی میدهد، نه لباس و آسایش قابل قبول ایجاد میکند، کتکم هم میزند.
زبان خوبی هم ندارد، از من هر وقت دلش خواست همبستری هم می خواهد،
اگر تن به خواسته اش نتوانم بدهم ،کتک هم می زند.
دلیلی ندارد، که باهم زندگی کنیم،
قاضی رای طلاق را صادر می کند.
آقای کوردی ،شما این ها را میدانی، ولی خود را به شب کوری زده ایی.چه دلیلی دارد،اگر همچون صدسال گذشته ملتی را به زنجیر بکشند، از آن ملت مالیات بگیرند، سربازی بفرستند، شهیدش کنند، مدالهایش را بر سینه خود زنند، زبانش و فرهنگ و ادبیاتش را نابود کنند. داشته هایش را بنام خود مصادره کنند،
تحقیرش کنند، از نسل او برای خودشان نسل سازی کنند، که صدسال است میکنند، این ملت پدرسالاری، برادر بزرگی، آقابالاسری را بازهم قبول کنند؟
اگر هم از هر مسایلی حرف بزنند، شما برایش شمشیر از رو بکشی؟
اینحاست که تفکر فاشیستی شما عریان میشود.
شما نه سواد بین المللی دارید، نه درک مسایل اجتماعی و نه ثبات فکری،
اول از همه باید چاره ایی برای تفکر خود کنی، بعد در یک جمع دمکراتیک دست بقلم شوی.
سن ساغ من سالامات.