Skip to main content

یک کامنت یادم می آید از یکی

یک کامنت یادم می آید از یکی
آشچی
عنوان مقاله:
آن که ناموخت از گذشت روزگار...(3)

یک کامنت یادم می آید از یکی از بیسوادترین و عوامترین این افراد، که گویا مثل دکتر احمدی نژاد با ضریب هوشی خارق العاده، فوق تخصص خودخوانده مسائل ژئوپولتیک هم شده است.

این دوستمان همان سالها که آک پارتی قدرت را به تازگی در دست گرفته بود، در مورد «لشکری از ماشین آلات ساختمانی تورکیه (آن زمان ترکیه می نوشت یا تورکیه؟ الان یادم نیست)» افسانه سازی می کرد. این کامنتش یادم مانده چون همان زمان انتقادات شدیدی به سیاستهای سرمایه گذاریهای بی حد و حساب آک پارتی در پروژه های عمرانی (ترکی اش میشود انشائات) از طرف اپوزوسیون وارد می آمد و البته همین تیپ افراد اپوزوسیون ترکیه رو خائن و خودفروخته و دشمن ترقی لقب می دادند. دلیل این همه سرمایه گذاری، تمایل به عمران و آبادانی نبود البته. دلیلش این بود که امکان لفت و لیس فراوانی در صنعت ساختمان وجود دارد. یک بولدوزر با چند بار رفت و برگشت صورت وضعیت چندین هزار لیری بالا می آورد که معادل چندین هزار نسخه کتاب، یا تی شرت یا دارو و غیره است، به اضافه این که امکان کنترل هم کمتر است. اگر فلان قدر آرماتور کم بکنی، اتفاق آنی برای ساختمان نمی افتد اما همین بلا را نمی توانی سر ماشین آلات کارخانه بیاوری و مثلا چرخ دنده اش را بدزدی! به هر حال، شرایط طوری بود در آن سالها که پول فراوانی (sıcak para) به اقتصاد ترکیه تزریق میشد. این سرمایه اصولا باید مصروف صنایع تولیدی میشد که بعد ترکیه بتواند با تکیه بر تولیدات و صادرات آن کارخانجات دیونش را پرداخت کند. اما این اتفاق به دلایلی که گفتم نیفتاد. به عوض آن، این سرمایه مصروف ساخت مراکز خرید و فروش (AVM)، انبوه فرودگاههای بی مسافر، پلهای بدون وسیله عبوری، سد سازیهای مضر و غیره شد؛ یعنی شبیه همان برنامه ای که سپاه در ایران پیاده کرد. نتیجه؟ بیش از 400 میلیارد دلار (دقیقش 430 میلیارد) دیون خارجیست که ضرب الاجل پرداخت 120 میلیارد آن چند ماه آینده است. نتیجه، سقوط آزاد ارزش پول ملیست و شرایطی که بانک مرکزی ترکیه نه تنها ذخیره ارزی ندارد، که 30 میلیارد هم بدهی دارد و هیچ مکانیزمی برای کنترل سقوط ارزش لیر ندارد. نتیجه؟ نتیجه اش نمره های منفی اندر منفی از مؤسسات مالی معتبری چون مودی و استاندارد اند پورز است که باعث فراری شدن سرمایه گذاران خارجی میشود. اما جواب این افراد به دلایل این بحرانها چیست؟ تحلیلشان مثل هر شارلاتان دیگری پناه بردن است به است به ملی گرایی و تئوریهای توطئه و دژمنی استکبار جهانی با تورکیه و از این قبیل مهملات.
شخصا هرگز خودم را نزدیک به جریانات ناسیونالیستی احساس نکرده ام، امابه هر حال، هنوز که هنوز است با شنیدن برخی آهنگهای ملی مو بر تنم سیخ میشود و چقدر افسوس می خورم که جریانی که می توانست در صورت اتخاذ مشیی معتدل و دموکراتیک به وزنه ای در میان ترکان آذربایجان و رفع سیاستهای غیر انسانی آسیمیلاسیون فرهنگی، تبعیضات اقتصادی و مظالم دیگر بدل شود اسیر دست مشتی راسیست چاله دهان مریض الاحول شده است. ناسیونالیستهای آذربایجان با ندانم کاریها، خیره سریها، تعصبات، منفعت طلبیها و افراط گراییهای خود بسیاری را مایوس و ناامید کردند. ولی باز هم اشعار ملی زیباست، آن ها را دوست دارم:
اؤلسه یادا اییلمز – دوشسه دارا چتینه
بو ووقارلی خالقیمین – قوربانام غیرتینه
تورکون قولو بوکولمز – تورکون بئلی اییلمز
بیر کره قالخان بایراق – بیر داها ائنمز ائنمز