Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
https://t.me/sarrizat/16144
ما و نبرد با شکوه افکار و اندیشه‌ها
فیلسوفان سیاسی و دانشمندان جامعه‌شناس در جواب سؤال «عین بر ذهن مقدم است یا ذهن بر عین؟» به دو دسته تقسیم می‌شوند. عده‌ای

دسته تقسیم می‌شوند. عده‌ای عین و عده‌ای دیگر ذهن را مقدم می‌دانند.

به عبارت دیگر، برخی از فیلسوفان سیاسی بر این اعتقاد هستند که تغییرات در ذهن و افکار انسان‌ها باعث تغییرات در عرصۀ عینیات و مادیات (عرصۀ سیاست و اجتماع) می‌گردد و برخی دیگر تغییر در عرصۀ عینیت و مادیات را باعث تغییر در ذهن و افکار می‌دانند.

کدام‌یک از این دو نظر درست است و چرا؟ از نظر این نوشته مهم نیست. آماج این نوشته اشاره به یک نکتۀ ظریف و مهم دیگر است: هر یک از این دو را مقدم بر دیگری بدانیم بالاخره تغییر در ذهن و افکار باید به وقوع بپیوندد.

و پاسخ به این سؤال که آیا در جامعۀ ما چنین نبردی به وقوع پیوسته است یانه؟

صاحب این قلم، این نزاع و نبرد را یکی از نبردهای انسانی می‌داند که باشکوه و در عین حال روح‌نواز است. این نبرد و کشمکش در بین فیلسوفان سیاسی به وقوع می‌پیوندد. از این نبرد و نزاع نه تنها ویرانی و خرابی به بار نخواهد آمد، بلکه از صاعقۀ برخورد اندیشه‌ها ترقی، پیشرفت و زندگی بهتر حاصل خواهد شد. چون گلولۀ آتشین توپخانۀ فیلسوفان سیاسی از جنس و سنخی دیگر است. گلوله‌شان از جنس استدلال، تأمل و تفکر است. می‌نویسند، بعد از انتشار، نوشته‌ها مورد نقد و ارزیابی دیگران قرار می‌گیرند. یعنی با سلاح نقد صیقل می‌یابند. و بدین‌سان ممکن است ایده‌های نو و بدیع برای بهتر و انسانی کردن زندگی انسان‌ها پا به عرصۀ وجود بگذارند.

تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد چنین نبردی در این سرزمین به وقوع نپیوسته است. اگر شما اطلاعات بیشتری دارید. در صورت ارائه خوشحال خواهم شد.

در این کشور تا این اواخر فیلسوف سیاسی نداشتیم. فیلسوفان، غرق در مسائل متافیزیک از جمله «آیا ماهیت بر وجود مقدم است یا وجود بر ماهیت؟» و یا «موقع حرکت انگشت، آيا انگشت قبل از انگشتر حرکت می‌کند یا هم‌زمان حرکت می‌کنند؟!» و در غیاب فیلسوفان سیاسی همۀ اندیشۀ سیاسی در این سرزمین عبارت بود از اینکه سنی‌ها گفته‌های ابوالحسن ماوردی در کتاب «الاحکام السلطانیه» را تکرار، تکرار و تکرار می‌کردند، و شیعیان این عقیدۀ مذهبی را که در غیاب امام معصوم حکومت جائر، ظالم و غصبی است. و نیز تز «تقیه»، «اذن مجتهد» و «ولایت فقیه» را تکرار و تکرار می‌کردند.

هر دو مذهب اسلامی فقط و فقط جواب این سؤال را تکرار می‌کردند که چه کسی باید حکومت کند اما متأسفانه هیچ‌وقت به این سؤال نیندیشیدند که چگونه باید حکومت کرد؟

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که بر ادعای دکتر سید جواد طباطبائی مبنی بر «زوال و انحطاط اندیشۀ سیاسی در ایران» به دست دولت‌های تورک چه جوابی می‌توان داد. با مطالعۀ تاریخ اندیشۀ سیاسی ایران متوجه فریب و کینه‌ورزی طباطبائی خواهیم شد. اندیشۀ سیاسی بعد از سلجوقیان همان بود که قبل از آن بود. بگذریم.

اجازه دهید در همین جا یک مورد از برخورد اندیشه‌ها که سراغ داشتم بیاورم. در مجموعۀ «حیدر بابایه سلام» قسمتی از آداب و رسوم ما و زندگی و معشیت روستایی به صورت نظم به تصویر کشیده شده است. صمد بهرنگی این مجموعه را حاصل ذهن ناتوان و علیل شهریار می‌نامد! (به کتاب مجموعۀ مقالات صمد بهرنگی مراجعه کنید.) به نظر شما چرا؟

صمد بهرنگی مائوئیست ـ استالینیست بود. چون مائو بود معتقد همۀ مسائل سیاسی ـ اجتماعی از طریق لولۀ تفنگ حل و فصل می‌شوند و همین نکته در نوشته‌هایش بازتاب پیدا کرده. اما شهریار در «حیدر بابایه سلام» می‌گوید: «اینسان اولان خنجر بئلینه تاخماز / آما حئییف کور توتدوغون بیراخماز» و باعث واکنش خشمگینانۀ صمد می‌شود. همۀ نبرد فکری جامعۀ ما تا آنجا که بنده مطلع هستم همین است.

آیا نباید عرصۀ اندیشه را در این سرزمین بسان کویری لم‌یرزع و بی‌آب و علف نامید؟ آیا با آن پشتوانۀ فلسفی ـ سیاسی وضع اسارت بار فعلی طبیعی نمی‌نماید؟ و چراهای دیگر ...


مئشه‌باشلی

@meshebashli