Skip to main content

آقای رامتين عزيز، بنده‌ لام

آقای رامتين عزيز، بنده‌ لام
Anonymous

آقای رامتين عزيز، بنده‌ لام تا کام در مورد تأييد مبارزه‌ی مسلحانه‌ چيزی ننوشته‌ام، چون آن را تأييد نمی‌کنم. بحث من يک چيز ديگری است. اما اينکه‌ چگونه‌ است به‌ ايران رفت و آمد می‌کنم خدمت مبارک عرض کنم که‌ آخرين بار که‌ من به‌ ايران آمده‌ بودم و مصادف بود با ناآراميهای تهران و کردستان (قريب 7 سال و اندی پيش)، فضا کاملا متفاوت بود. من تا آن زمان نيازی نداشتم چيزی در انترنت و رسانه‌های اپوزيسيون منتشر کنم. اپوزيسيون واقعی به‌ ايران منتقل شده‌ بود و کل مطالبم در ايران چاپ می‌شد. آن زمان که‌ اين کار ناميسر شد، قيد ايران را زدم و ديگر عطاليش را به‌ لقايش بخشيدم. ايران برنگشتم. بنابراين سخن از رفت و آمد نمی‌تواند در ميان باشد. در ضمن در ايران انسانهای شرافتمند زيادی زندگی می‌کنند، مخالف رژيم اسلامی هستند، بدون اينکه‌ کسی به‌ مخيله‌اش خطور کند که‌ آنها وابسته‌ به‌ رژيم هستند...

داستانی را برايتان تعريف کنم:

روزی شهرام ناظری در کلن آلمان برنامه‌ داشت. مجاهدين حمله‌ کردند و آنجا را به‌ هم ريختند. شعار می‌دادند "خواننده‌ جمهوری اسلامی اخراج بايد گردد". پس از مدتی ناظری به‌ روی صحنه‌ برگشت و شعری را خواند. مضمون آن شعر اين بود: بالاخره‌ اگر واقعا فکر می‌کنيد که‌ هر کس در ايران زندگی می‌کند و يا رفت و آمد می‌کند، عامل رژيم است، بايد شما جمع کنيد. چون تعداد اين عده‌ بسيار زياد است و اين نشانگر اين است که‌ مردم با رژيم هستند. اگر هم هر آنکه‌ در آن ديار است و به‌ آن سفر می‌کند، عامل رژيم نيست، اين اداهای شما بی‌مورد است." دوستی شمالی که‌ اهل موسيقی است و با گروه‌ کنسرت پشت صحنه‌ بود تعريف کرد که‌ ناظری گفته‌ است: "همه‌ با رژيم باشند، من نيستم، چون من کردم."

دوست عزيز،
در ارتباط با اينکه‌ من فدائی بوده‌ام، نيازی به‌ افشاگری شما نيست. کافی است نگاهی به‌ سايت خود بنده‌ بياندازيد. من هنوز هم مبارزان سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) را يکی از پايه‌های اصلی جبهه‌ی دمکراسی برای ايران و جانبداران استخوان‌دار مردم کردستان می‌دانم. سرآمدان اين سازمان به‌ويژه‌ در اين روزهای دشوار نشان دادند که‌ کردستان و احزاب آن را تنها نخواهند گذاشت.

عزيز من، من از کنايه‌گويی، طعنه‌زدن بدم می‌آيد. لازم است بفرمائيد که‌ از کدام اختفا سخن می‌گوئيد؟ آری، زمانی بنده‌ به‌ رهنمود تشکيلات که‌ هوادار فعال آن بودم، نمی‌بايست خانه‌ بخوابم، چون سازمان فدائيان زير ضرب بود.

در ضمن چه‌ زد و بندی؟! آخر قدری انصاف داشته‌ باشيد. من تاکنون بيش از 300 نوشته‌ دارم. آيا در جايی با نام مستعار شخصيت کسی را زير سوال برده‌ام؟ اين آزادگی نيست.

در ضمن چرا شما از نقد بيانيه‌ و يا بنده‌ منصرف می‌شويد؟ تا جايی که‌ به‌ بنده‌ مربوط می‌شود، خيلی هم ممنونتان می‌شوم که‌ اشتباهات مرا اصلاح فرمائيد. بگذاريد چيزی هم از شما ياد بگيريم. کفر که‌ نيست.

و آن "دوستی" که‌ به‌ قول شما مرا در آلمان ديده‌ است و طبق ادعای شما از "متعصب‌بودن" بنده‌ سخن رانده‌ است، خود مطلبی نوشت که‌ صددرصد با تفکر بنده‌ی ناچيز همخوانی دارد. تازه‌ می‌توان مال ايشان را از حيث مضمون قدری هم افراطی‌تر محسوب نمود. لذا بايد علامت تعجب بزرگی روی آنچه‌ شما می‌فرمائيد بگذارم.

با وجود اين، صميميتی در نوشته‌ شما می‌بينم که‌ باعث شد اين چند سطر تلگرافی را برايتان بنويسم. خوشحال از اينکه‌ از آنجا دسترسی به‌ ايران‌گلوبال داريد. بر بنده‌ منت می‌گذاريد اگر سرکی هم به‌ سايت بنده‌ iran-federal.com بزنيد که‌ البته‌ مطالب تا سه‌ سال پيش من در آن جا جمع‌آوری شده‌اند و از آن هنگام به‌ سبب نبود وقت و تنبلی به‌روزش نکرده‌ام.

قربانت
ناصر