Skip to main content

با سپاس از جناب ایرانپور و

با سپاس از جناب ایرانپور و
Anonymous

با سپاس از جناب ایرانپور و این هم نظر پایانی من:

ایرانی

جناب ایرانپور پیام شما هم زیادی طولانی بود و هم بسیار عصبی. من سعی کردم آن را بخوانم ولی بقدری عصبی (و طولانی) بود که تنها به نکاتی چند از آن اشاره میکنم. زیرا هر جمله آن یک اتهام به دیگران بود (مانند پاسخ شما به بیانیه که همه امضاکنندگان را مورد لطف قرار دادیدا). من نه ربطی به پهلوی دارم نه به جمهوری اسلامی و نه خمینی و نه خامنه-ای و نه بسیجی و نه سرباز گمنام.. همه اینها هم محکوم چنانکه سیمکو/حزب دموکرات/کومله نیز محکوم هستند. هم خمینی بد است و هم کومله/سیمکو. خوب شد؟ نیازی هم نیست نام واقعی استفاده کنم که در مورد جنایت هیتلر یا خمینی یا سیمکو (قهرمان حزب دموکرات/کومله) بنویسم.

منطق ایشان جالب است:
"که‌ بنده‌ بسيار از آقايان خامنه‌ای و خمينی و احمدی‌نژاد و امضاکنندگان بيانيه‌های ضدکردی ايرانی‌ترم"

یعنی کسانی مانند ایرج قبادی (شاعر) و احسان هوشمند و غیره همسان خامنه‌ای و خمينی و احمدی‌نژاد هستند!

در مورد زبان و چه زبانی در ایران رسمی باشد و غیره, این را مردم ایران در شرایط آزاد انتخاب میکنند. همانطور که در انقلاب مشروطه کردند. در مورد ملت و قوم..هم باز منشور انقلاب مشروطه همان ملت ایران دارد و دوباره باز مردم ایران میتوانند چنین کاربردی را انتخاب کنند. لطفا یکبار آن منشور را بخوانید.

در مورد انتخاب زبان رسمی با وجود اینکه همواره در تاریخ ایران فارسی بوده است. برای من مهم نیست تا زمانیکه هویت بکل ایرانی در مقابل کشورهای ترک/عرب منطقه مستقل بماند. یعنی اگر زبان بلوچی یا کرمانجی یا کلهری بجای زبان فارسی رسمی بشود, چون یک زبان ایرانیست, من مشکلی با آن ندارم. اما به نظر من اداره کشوری مانند ایران با سی زبان رسمی غیرممکن است. سی زبان هم در واقع کم است زیرا اگر درست تحقیق شود, بیشتر از اینست. اگر زبان کلهری یا بلوچی یا کرمانجی بجای پارسی دری باشد, من آن را بهتر میدانم تا اینکه هر ایرانی سی زبان یاد بگیرد یا نتواند با ایرانیان دیگر زبان مشترکی داشته باشد. یک زبان مشترک در ایران به اندیشه من برای وحدت ملی مهم است.

اما من چیزی به نام گویش کردی نگفتم, گفتم که کردی چندین زبان جداگانه است. علت اینکه نام کردی بر آن نهاد شده است دلایل زبانشناسی ندارد بلکه دلایل سیاسی دارد. این نظر دانشمندان امروزی است. برای نمونه ویکیپیدای آلمانی مقاله جداگانه در مورد زازاکی دارد و آن را زیر عنوان "گویش کردی" ندارد. یعنی شما با همان منطق میگویید که زازاکی یک "گویش" است اما در واقع یک زبان است.
چون استادان این نکته را گوشزد کردند, نیازی به تکرار آن نیست:
http://archive.org/details/ProlegomenaToTheStudyOfTheKurds
برای همین در کردستان مورد تصویر شما, اگر هم حتی در ایران فدرال شود, نمیتواند یک زبان داشته باشد, زیرا حداقل کردی گروسی و کرمانجی و سورانی و کلهری و لکی نسبت به هم زبان مستقل (از دیدگاه زبانشناسی) حساب میشوند.

زبان فارسی هم پیش از دوران معاصر یک زبان مشترک ایرانیان بوده است. اگر بخواهیم حرف درست و منطقی بگوییم, باید بگوییم تمامی زبانهای ایرانی-تبار موجود در ایران گویشهای تحول یافته زبانهای ایرانی میانه (پارسی میانه/پارثی هستند که با هم قابل فهم بودند). اینجا واژه گویش درست است. اما برای نمونه زبان زازا و زبان کرمانجی امروز, دو گویش از یک زبان مشترک زنده امروز نیستند.

نظر من در مورد زبان رسمی و ملی و غیره. حال اگر باز در این مورد مسئله هست, میگذاریم به رای دموکراتیک مردم ایران. مردم هر منطقه بلاخره خودجوشانه یک زبان مشترک را پس از هزارسال انتخاب میکنند. در ایران هم به کوری چشم دشمنان آن, زبان فارسی بوده است که موجب شد کشور ایران یک کشور عرب یا ترک نشود. و تا حد خوبی توانست هویت مشترک ایرانی را پس از فروپاشی ساسانیان نگهدارد. اما با این وصف, زبانهای دیگر مانند بلوچی و زبانهای کردی و تالشی نیز زبانهای ملی مردم ایران هستند. زبان مشترک کشورمان در این هزار سال نشدند اما زبان ملی ایرانیان هستند. چرا مشترک نشدند؟ این هم بخاطر اینست که جنبش ایرانگرایی از خراسان آغاز شد و گویشوران این جنبش به زبان بازمانده پارسی میانه در خراسان (که با آمیختگی با زبانهای سغدی/پارثی به زبان فارسی دری تبدیل شد) تکلم میکردند.

من را به فاشیسم و سرباز گمنام و غیره اتهام میکنیم. مهم نیست اصلا. زیرا شما با ادبیات عصبی خود جایگاهی در ایران آینده براساس منطق ندارید.. برخلاف پانترکیستها که پنج نسلکشی در ترکیه کردند یا اعراب که در سودان نسلکشی کردند, ایرانیان هرگز دست خود را به این کار آلوده نکردند.

حرف منطقی من اینست. واقعیت اینست که ایرانیان در منطقه رقابتی با ترکیه و اعراب دارند. محو کردها در ترکیه یا عراق یا عدم پشتیبانی از زبان و فرهنگ کردی در ایران, همه به زیان ایران است. نمیتوان مسئله کردهای ترکیه یا عراق را از مسئله ایرانیان جدا کرد. اینها بخشی از تمدن ایران هستند.

در سطح جهانی هم ایرانیان رقابت اقتصادی دارند (که میتواند سالم آمیز باشد مانند رقابت چین و آمریکا و هند و ژاپن و ترکیه). کردها هم میتوانند در صف پانترکیستها قرار بگیرند (برای همین تنها پانترکیستها در این نظرگاه برای ایرانپور سوت زدند), اما این درست مانند همان نقش موثر کردهای ترکیه در نسلکشی ارمنیان/آسوریان میشوند که بعد از همکاری با پان ترکها, ترکها رفتند دنبال نابودی کردها که تا امروز در ترکیه ادامه دارد.
دنیا ایده-آل چپی شما هم واقعیت نیست و راستش جایگاه مانند سی سال پیش در کردستان ایران نیست. امروز یا افراد سرسخت تجزیه طلب وجود دارد یا افراد ایراندوست..البته افراد مذهبی هم هستند. اما دیگر دیدگاه چپ و جهان چپ ایده آل جایگاه چندانی ندارد.

تنها با سه نکته تمام میکنم:
منطق پاکیزه کردن نام احزاب دموکرات و کومله و سیمکو ایشان جالب است. دیگران را فاشیست/سربازگمنام بنامند و به رژیم پهلوی/خمینی و غیره حمله کنند. گویا مثال همان زبانزد معروف است که به طور مودبانه:جناب گودرز چه ربطی به خانم شقایق دارد. باید قبول کرد که این احزاب نیز دستی در جنایت و کشتار داشتند. و رهبر معنویشان سیمکو یک جنایتکار است. نمیتوان همش مظلوم نمایی کرد. سیمکو, عامل عثمانی, و قهرمان حزب دموکرات/کومله, موجب نابودی اکثریت مطلق مسیحیان کشورمان در آذربایجان و کردستان بود. حال میخواهید به خمینی یا پهلوی فحش بدهید(که از دیدگاه من اشکالی هم ندارد ..بدهید), اصل موضوع را تغییر نمیکند.


چرا این همه پانترکیست برای شما در همین نظرگاه برای ایشان سوت زدند؟ زیرا با تجزیه طلب نشان دادن کردها, و ضد ایران نشان دادن بخشی از ایرانیان (کردها), نه تنها جایگاه کردها در ایران تعضیف میشوند اما اینطوری, متحدان طبیعی کردها از دست میروند و ایران آینده هم نمیتواند پیگیر حقوق ایرانی-تبارانی مانند کردها در ترکیه شود. چنانکه گفتم, اگر از فرهنگ و زبانهای کردستانی پشتیبانی شود, تنها یک نیروی قوی به ایران اضافه میشود.نسخه شما برای ایران همان تعضیف منطقه و کشور و مردمان ایرانیست و در نهایت سودش را اعراب و ترکیه/آران/اوزبکستان میبرند.
مسئله درگیری ایرانیان و ترکمنان نیز مال الان نیست. در دوران صلاح الدین ایوبی بسیار حتی شدیدتر بوده است:
Ibn Shaddâd (Bahâ’ al-dîn), Al-nawâdir al-sultaniya in Recueil des Historiens des Croisades (RHC), or. vol. 3, 1884, Paris, p. 313. A Kurdish amir, Abû ’l-Haydjâ’ al-Hadhbânî sent a letter to Saladin after the latter left Jerusalem at the end of 588/ 1193 leaving all the military troups in this threatened city : “If you want us to stay in the Holy City you will have to stay with us or leave a member of your family, because the Kurds will never obey the Turks and no more the Turks will obey the Kurds”.It is quite clear here that the opposition between the two groups is not an opposition between two life-styles. The author knows what he is refering to by Kurds or Turks. This imputation of identity is probably the result of a common selfattribution/ self-representation. More interesting is when the mobilization of the sense of belonging is at stake. Ibn Khallikân, Kitâb wafayât al-a‘yân wa anbâ’Abnâ’ al-zamân, vol. 7, p. 153, 155. During the negotiations relating to the investiture to the Fatimid vizierate, 'Isâ alHakkârî, a Kurd, persuaded Qutb al-Dîn Tulayl to drop his candidacy in favor of Saladin: “Saladin and you are both from the same group. He is from kurdish origin(inna aslahu min al-akrâd). Then you won’t let the power pass to the Turks. He promised to increase his income. So he obeyed Saladin (atâ‘ahu)”. The value of the generic term of Kurd seems here to be ethnologic. ‘Isâ is not describing a life-style. In imputing this identity he is mobilizing a useful item. Did this argument really lead Qutb al-din to drop his candidacy ? The fact that ‘Isâ promised to increase his income might have been the reason for his involvement with Saladin. Of course these two elements are not dissociable. More than a irrepressible sense of belonging to the group ethnicity is very often a tactical choice a mobilizable ressource. The most interesting occurence is the following. Al-Isfahanî, Conquête de la Syrie et de la Palestine par Saladin, Paris, 1977, trad. Henry Massé éd. Geuhtner, p. 375-6.“When al-Mashtûb went out from jail, [in rabî’ II 588] he was welcomed by his son happy and in good shape. Yet he found him with a turkish hair-style – that is to say with braids – he showed his displeasure, he took on a serious tone and said : “The Kurds don’t have those manners with their hair” ; Then he cut the braids and trimmed the hair. People thought this was a bad omen for the father : “This announces a misfortune that will strike him”.Here is the clearest manifestation of Kurdish ethnicity. What is important here is not the hair style but the fact that the character considers it peculiar to his group. He sets boundaries between his group and the rest of the world. This statement leads us to consider Frederik Barth’s work (Ethnic groups and boundaries). The cultural content is not the most relevant element in envisaging ethnicity. The individual inserted in the group establishes boundaries and for that calls on cultural and ethnic tools (language, race, life-style, hair-style). James, Boris. "Uses and Values of the Term Kurd in Arabic Medieval Literary Sources


باید از طریق گفتگو و منطق و در نهایت مجلس ملی در ایران, مطالبات مردم را پیگیری کرد. اگر اینطور شود, من شکی ندارم که نویسندگان آن بیانیه دست بالا را در منطق نسبت به افرادی مانند ناصر پورپیرار و ناصر ایرانپور و ناصر بنی پال دارند.

من قبول دارم که یک نوع "ایرانگرا" از لحاظ دیدگاه و اندیشه هستم (در ضمن پانترک میگویم منظور هموطنان ایراندوست آذری نیست ولی همین افرادی هست که در این نظرگاه برای شما سوت زدند). اما نه به سبک یک نوع حزب خاص. هیچ وابستگی به هیچ سازمانی ندارم و اصولا در مورد حزب پانایرانیست یا بنیاد آن هم چندان نمیدانم. تنها دوست دارم که این تمدن غنی ایرانی که امروز از کردهای سوریه تا پامیر تاجیکستان وجود دارد, در مقابل دشمنان تاریخی آن محکم بماند. نمیخواهم دشمن تراشی کنم, ولی درگیر کردن کردها با سایر ایرانیان تنها میتواند به نفع ترکیه باشد (و البته حکومت امروز و پیشین ایران هم در این مورد محکوم است). اگر مردمان ایران تمدن مشترک که همان قومی ایرانی هستند با هم همکاری کنند, همه آنها موفق میشوند. وگرنه عاقبتش سرنوشت همان کردهای آران را خواهند داشت که چیزی از آن نمانده است و تالشها هم دارند به آن سمت سوق میکنند.

سپاسگزارم. . بیش از این نیازی به توضیح دادن نمیدانم.