Skip to main content

آقای ولایتی! اگر قصد مذاکره

آقای ولایتی! اگر قصد مذاکره
Anonymous

آقای ولایتی! اگر قصد مذاکره نداشتید، در آمریکا چه می کردید؟
اشتراک
پنجشنبه, ۱۱ آبان, ۱۳۹۱

» فرافکنی رسانه های امنیتی و هشدار روزنامه دولت درباره تکرار ماجرای مک فارلین
آقای ولایتی! اگر قصد مذاکره نداشتید، در آمریکا چه می کردید؟
اشتراک
پنجشنبه, ۱۱ آبان, ۱۳۹۱

چکیده :هرگونه مذاکره با آمریکا و یا هرگونه توافق سرنوشت ساز از سوی حاکمیت، باید با اطلاع مردم و به طور شفاف انجام گیرد. این کار ممکن است؛ حتی اگر حاکمیت خود را به پنهان کاری و عدم صداقت با ملت معتاد کرده باشد. این اعتیاد باید ترک شود. حق طلبان و آزادی خواهان کشور، همانطور که میرحسین هم تاکید کرده بود، اجازه نخواهند داد حاکمیت "در خفا برای تامین منافع کوتاه مدت خود بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهد." اما در مقابل، سران حاکمیت نباید تردید کنند که اگر کوچکترین قدمی در جهت نجات کشور بردارند و قصد حرکت شفاف و مردمی برای تعامل خارجی داشته باشند، اولین کسی که به یاری کشور خواهد آمد، همین جنبش سبز است....

کلمه – سید مهرداد طباطبایی:

۱ . یک هفته قبل، کلمه از تحرکات حاکمیت در بالاترین سطوح برای حرکت به سمت مذاکره با آمریکا خبر داد و درباره علت حضور علی اکبر ولایتی در خاک آمریکا پرسش هایی را مطرح کرد و خواستار شفافیت و روراستی حاکمان با مردم درباره مسائل حیاتی و مرتبط با سرنوشت آنها شد. یک روز بعد هم مطلب دوم کلمه در این باره منتشر شد، که حاوی جزئیاتی از آخرین تلاش ها برای زمینه چینی مذاکره مستقیم ایران و آمریکا و گزارش های متعدد رسانه های بین المللی در این باره بود و ابعاد گسترده تحرکات صورت گرفته از طرف حاکمیت فعلی برای زمینه سازی تعامل با آمریکا را نشان می داد. اما پس از سه روز سکوت، مجموعه رسانه های وابسته به حاکمیت، به نقل از مصاحبه سایت امنیتی مشرق با ولایتی، این خبر را تکذیب کردند؛ تکذیبی آنچنان مبهم که حتی همفکران ولایتی هم باورش نکردند. جالب اینجا بود که در این مصاحبه که در ساعت ۲۳ روز شنبه در مشرق منتشر شد، ادعا شده بود که گفت و گو با ولایتی به صورت حضوری و در حالی انجام شده که او تنها نیم ساعت وقت داشته و می خواسته به دعای عرفه برسد! حال آنکه خبر کلمه در ساعت ۲ بعدازظهر روز پنجشنبه (روز عرفه) و تقریبا همزمان با زمان برگزاری مراسم دعای عرفه منتشر شده بود، و اگر فرض را بر راستگویی سایت مشرق بگذاریم، جالب است که مصاحبه مورد ادعا که دو ماه برایش انتظار کشیده اند، به سرعت ساعت و دقیقه هماهنگ می شود تا به خبر حضور ولایتی در آمریکا واکنش نشان داده شود. هرچند به نظر می رسد انتشار گزارش تکمیلی روز جمعه در کلمه و استنادات متعدد موجود در آن، انتشار واکنش ولایتی را تا بیش از ۲۴ ساعت بعد به تعویق انداخت و به این دو سوال و جواب کوتاه محدود کرد:
آیا جمهوری اسلامی ایران، تصمیمی بر مذاکره مستقیم با آمریکا دارد؟
تا آنجا که من از تصمیمات نظام اطلاع دارم چنین چیزی صحت ندارد.
در برخی خبرهای منتشرشده از سوی رسانه‌های غربی ادعا شده است که شما مذاکرات مستقیمی با طرف آمریکایی داشته‌اید..
از پایه و اساس دروغ است.

۲ . ولایتی البته به زعم خود دروغ نگفته است. در واقع مذاکره مستقیمی صورت نگرفته بود؛ چرا که اساسا کار به این مرحله نرسیده بود و آنگونه که گفته می شود، تلاش های طرف ایرانی برای متقاعد کردن دولت آمریکا به تعامل جدا از ۱+۵ با ایران هم ظاهرا به نتیجه نرسیده است. طبعا ایشان با خود اینگونه توجیه کرده که در عرف دیپلماتیک، مذاکره مفهومی ویژه و متفاوت با دیدار و گفت و گو دارد و وقتی دستور کار مشخص و پروتکل های از قبل تعیین شده وجود نداشته باشد، “مذاکره” محقق نشده است. کلمه هم در یادداشت خود ادعایی درباره وقوع مذاکره مستقیم مطرح نکرده بود و از مراوده و سفر و تلاش و زمینه چینی برای مذاکره سخن گفته بود. تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد، جز اینکه آقای ولایتی به یک خبر واکنش نشان نداده و سایت امنیتی مصاحبه کننده هم از او در این باره چیزی نپرسیده است: بالاخره علی اکبر ولایتی، مشاور امور بین الملل رهبری، در آمریکا چه می کرده و علت سفرش و برنامه های او در این سفر چه بوده است؟!

۳ . مشاور رهبری، اگر بنای توضیح داشته باشد، می تواند درباره چند موضوع دیگر هم توضیح بدهد؛ از جمله درباره طرف صحبت خود در دیدارهای اخیر، خانم والری جارت، مشاور اوباما که متولد ایران است و سال های آغازین کودکی خود را در شیراز گذرانده است. او همچنین می تواند درباره چگونگی صدور ویزای ورود به آمریکا برای همراهان خود و انتخاب مسیر دوبی برای سفر به ایالات متحده و اینکه چه شده که این سفر از طریق متحد دیرین ایران – عمان – و واسطه مراوده اخیر – قطر – انجام نشده، نیز توضیح دهد. او همچنین – اگر صلاح دید – می تواند درباره علت حضور نیافتن خود در محل کارش (بیمارستان مسیح دانشوری) برای مدت بیش از یک هفته نیز توضیح دهد؛ و لازم است علاوه بر اینها، ولایتی حتی پیش از ملت ایران به وجدان خود توضیح دهد که چرا به دروغ گفته است: “تا آنجا که من از تصمیمات نظام اطلاع دارم چنین چیزی صحت ندارد.”

۴ . مشاور رهبری در امور بین المللی بد نیست درباره اظهار نظر دو مقام دیگر نظام هم توضیح دهد که به ادعای او، برخلاف سیاست های کلی مورد نظر “نظام” سخن گفته اند. اولی رئیس قوه مجریه که در سفر پیشین خود به نیویورک، صراحتا برای مذاکره با آمریکا اعلام آمادگی کرد، و دومی رئیس قوه مقننه که روز دوشنبه گفت: “در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و اگر آمریکایی ها با توجه به اهداف و سیاست هایشان یک مقدار جلو بروند کار سخت می شود، ما باید در همین جا با آنها تعیین تکلیف کنیم و آنها متوجه شوند که دوران امپراطوری دروغین تمام شده و امیدواریم جمهوری اسلامی ایران نیز در این وضعیت ظرفیت های داخلی خودش را باور کند. موضوع هسته ای ایران برای غربی ها و آمریکایی ها بهانه ای بیش نیست. ما باید در این شرایط طرح های اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی خود را به طور متوازن پیش ببریم .” معنای این سخنان علی لاریجانی و اظهارات قبلی احمدی نژاد، چیزی جز آمادگی نظام برای ورود به مرحله تعامل با آمریکا است که به ادعای ولایتی، مغایر با تصمیم نظام است؟

۵ . ولایتی اما با همه تجربه خود، ظاهرا در آمریکا بی تجربگی به خرج داده است. او باید حدس می زد که دولت اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری حاضر نخواهد شد امتیاز مهمی به ایران بدهد و به خیال استراتژیست های وطنی از این موضوع به عنوان یک حربه انتخاباتی استفاده کند؛ چه رسد به اینکه پیشنهادی را که قبلا در مذاکره با ۱+۵ مطرح و کنار گذاشته شده بود، دوباره به عنوان دستور کار توافق مستقیم با ایران بپذیرد. تعلیق در برابر تعلیق، پیشنهاد دیروز سعید جلیلی به قدرت های جهانی بود و کاری از پیش نبرد. تکرار این پیشنهاد در برابر آمریکا، آن هم با قید پنج سال برای تعلیق غنی سازی، و در عوض درخواست تعلیق دفعی همه تحریم ها، از زبان یک دیپلمات باتجربه واقعا خنده دار نیست؟ آن روزها که دلسوزان انقلاب، اصلاح طلبان و سیاسیون مستقل هشدار می دادند که تحریم ها کاغذ پاره نیست و با رفتن پرونده به شورای امنیت، کشور در خطر جدی و در موقعیت بی بازگشت قرار می گیرد، همین آقای ولایتی و دیگر مشاوران رهبری نبودند که به آنها اتهام خودباختگی و ناتوانی از درک قدرت ملی می زدند؟

۶ . پاسخ دولت آمریکا به این پیشنهاد روشن، و البته قابل حدس و پیش بینی بوده است: “ایران کتبا این پیشنهاد را به گروه ۱+۵ اعلام کند و موضوع از آن طریق پیگیری شود، ما آماده ادامه گفت و گوها هستیم”! این پاسخ، در این طرف، به درستی تحقیرآمیز و از موضع بالا و به معنای پاسخ منفی به درخواست مذاکره مستقیم ارزیابی شده است. اما آیا همین ارزیابی و پیش بینی آن، پیش از این ممکن نبود؟ این فکر ساده انگارانه، چطور به سر طرح ریزان تحرکات اخیر زده بود که ممکن است آمریکا متحدان اروپایی خود را دور بزند و مستقیما با ایران وارد معامله شود؟ آن هم در آستانه انتخابات آن کشور و در شرایطی که زمان آشکارا در خدمت اثرگذاری تحریم ها و در نتیجه به ضرر ایران است! اینجاست که هشدار میرحسین و دیگر دلسوزان در اذهان زنده می شود که می گفتند و در خفا و آشکار می گویند از السابقون انقلاب کمک بگیرید و دست تنها و خودمحورانه کشور را به مهلکه های بین المللی نبرید و لااقل در حد مشاوره و نظرخواهی از مدیران کارکشته و باتجربه پیشین کمک بخواهید. اگر در همین مورد و موارد مشابه به موقع و به درستی از یاران امام و انقلاب نظرخواهی می شد، راههای بهتری پیش پای حاکمیت نمی گذاشتند؟

۷ . ناکامی موقت تلاش های در جریان برای ایجاد بستر مذاکره، باعث شد که رسانه های قارچ گونه ی وابسته به نهادهای امنیتی تلاش کنند از سویی قصد ابتدایی حاکمیت برای تعامل با آمریکا را انکار کنند و از سویی دیگر علاقه به مذاکره با آمریکا را به دولت احمدی نژاد و جریان انحرافی نسبت دهند. جالب اینجاست که به شکلی مشکوک و عجیب، برخی سایت های مورد علاقه مجاهدین خلق و سلطنت طلبان نیز در تشکیک در خبر مذکور با رسانه های حکومتی همصدا شدند؛ نکته ای که خود به طور مستقل قابل تحلیل است. اما امروز روزنامه دولت به فرافکنی های اصولگرایانه واکنش جالبی نشان داد که نشان می داد خبر تحرکات ولایتی به دولتی ها هم رسیده است. روزنامه ایران از قول مدیرکل نهاد ریاست جمهوری نسبت به احتمال “تکرار سناریوی مک‌فارلین از سوی محافل خارجی و بعضی گروه‌های داخلی” ابراز نگرانی کرد و هشدار داد! در واکنش، یکی از سایت های جریان مقابل هم در یادداشتی که به طور زنجیره ای در دیگر سایت های این مجموعه تکثیر شد، نوشت: “با وجود تکذیب مکرر مقامات رسمی کشور و اعلام صریح مخالفت رهبر فرزانه انقلاب با هر مدل گفت‌وگو با آمریکا، جریان منحرف لانه کرده در دولت تلاش فراوانی می‌کند تا همسو با رسانه‌های غربی بر وجود مذاکره پنهانی میان ایران و آمریکا تاکید کند.”

۸ . واکنش عجولانه برخی منابع در انکار اصل ماجرا هم رفته رفته در حال اصلاح است؛ از جمله سایت بازتاب که بلافاصله پس از انتشار خبر حضور ولایتی در آمریکا، خبر کلمه را “مهمترین شایعه امروز در فضای مجازی” خواند و با استدلال هایی ضعیف به رد اصل خبر پرداخت؛ استدلال هایی که از سوی کاربران این سایت هم رد شد. البته بازتاب به فاصله چهار روز به تغییر موضع پرداخت و با انتشار یادداشتی شبیه موضع ابتدایی کلمه مبنی بر لزوم شفاف سازی و پاسخگویی به افکار عمومی، تصریح کرد: “می توان باور نمود که چنین ملاقاتهایی صورت پذیرفته باشد و در صورت وجود چنین ملاقاتهایی نیز افکار عمومی انتقادی به چرایی ملاقاتها نخواهند داشت ،به شرطی که باشفافیت بیشتری حقایق چنین ملاقاتهایی برای مردم تشریح شود،ولی اگر به هردلیلی شفاف سازی نشود، سوالات ناگواری در ذهن افکار عمومی درمورد چرائی این ملاقاتها صورت خواهد پذیرفت ،چه اینکه مردم خواهند گفت دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را…. آنچه به نظر واقعی می آید، این است که همچنانکه پیامبر(ص) در صلح حدیبیه برای سالیانی متمادی منافع کلان امت اسلامی را تضمین نمودند، امروز نیز امت پیامبر می تواند با ابتکاری که مخفی ازمردم نباشد و مردم هم درجریان خبرهای مهم اینچنینی بوده باشند، درجهت دوام وتضمین منافع ملی اسلامی حرکت نماید، تنها خطری که در بطن چنین خبرهایی می تواند وجود داشته باشد ،این است که برای تضمین منافع تیمی بدون اطلاع مردم، تصمیماتی صورت پذیرفته باشد که در این صورت چنین مذاکراتی ،به مصلحت منافع کلان ملی اسلامی نخواهد بود.”

۹ . مشکلی وجود ندارد که برخی نزدیکان ولایتی که برای حضور او در انتخابات آتی ریاست جمهوری تلاش می کنند، بخواهند مطرح شدن چهره ولایتی به عنوان عامل حل مشکلات سیاسی با آمریکا و تنها فرد مورد اعتماد رهبری برای این کار را برگ برنده او بدانند تا فضا را برای حضور او در نقش چهره ای نجات بخش در انتخابات آتی مهیا کنند. مشکل از آنجا آغاز می شود که حتی در موضوعی تا این حد مربوط به سرنوشت ملت، نقش دو عنصر مردم و صداقت ندیده گرفته می شود. همانگونه که پیش از این هم کلمه هشدار داده بود، مذاکره پنهانی و بدون اطلاع ملت، کاری از موضع ذلت خواهد بود و به چیزی جز باج دادن و حراج سرمایه های وطن نمی انجامد. این عین اتفاقی است که این بار و در موارد قبلی هم بارها افتاده است و اگر همین رویه پنهان کاری و مخفی نگه داری برقرار باشد، باز هم رخ خواهد داد.

۱۰ . موضع جنبش سبز، اصلاح طلبان و منتقدان حاکمیت فعلی درباره این گونه مذاکرات مشخص است؛ هیچ ابهامی وجود ندارد و هیچ سوء تفاهمی هم نباید وجود داشته باشد. هرگونه مذاکره با آمریکا و یا هرگونه توافق سرنوشت ساز از سوی حاکمیت، باید با اطلاع مردم و به طور شفاف انجام گیرد. این کار ممکن است؛ حتی اگر حاکمیت خود را به پنهان کاری و عدم صداقت با ملت معتاد کرده باشد. این اعتیاد باید ترک شود و در این زمینه، تمام مفاد یادداشت پیشین قابل تاکید است. نظام نمی تواند پنهانی و غیر مردمی با غرب به توافقی برسد؛ به دو معنا: هم نمی تواند، یعنی چنین تلاشی به نتیجه نخواهد رسید و تجربه اخیر هم آن را نشان داد؛ و هم نمی تواند، یعنی حق ندارد. حق طلبان و آزادی خواهان کشور، همانطور که میرحسین هم تاکید کرده بود، اجازه نخواهند داد حاکمیت “در خفا برای تامین منافع کوتاه مدت خود بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهد.”
اما در مقابل، سران حاکمیت نباید تردید کنند که اگر کوچکترین قدمی در جهت نجات کشور بردارند و قصد حرکت شفاف و مردمی برای تعامل خارجی داشته باشند، اولین کسی که به یاری کشور خواهد آمد، همین جنبش سبز است که مظلوم اما مقتدر، همچنان بر مواضع خود ایستاده و تحقق یک به یک هشدارهای خود را به نظاره نشسته است. امروز نجات کشور و جلوگیری از خطر، حرف اول و آخر جنبش سبز است. این دغدغه ای از موضع منافع ملی و قابل درک و توجیه برای آحاد ملت است. مردم سبز اندیش نیز فراموش نخواهند کرد که همانگونه که میرحسین در یادداشت خود در سال ۸۹ تاکید داشت “قصد از تحریم ها صرف به زانو درآوردن دولت نیست. تجربه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنوشت تلخ عراق و افغانستان در زمان معاصر پیشاروی ماست و هشیاری مضاعف آنکه چه بسا بخشی از دولتیان شانس بقای خود را در ادامه این بحران و تشدید مخاصمات و حتی تشویق دشمنان برای تعرض نظامی ببینند.”
موسوی اینها را گفته بود و سپس به درستی تاکید کرده بود: “بر جنبش سبز است که بین پایداری بر اصول و هویت خود و مقابله با این خطر روشن وفاقی ایجاد نماید. ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از این بحران و خطر در برگشت به اصول و راه حل هایی است که جنبش سبز در یک سال عمر سر افراز خود همواره منادی آن بوده است. جنبش سبز باید از تمام توان بین المللی خود استفاده کند تا به قدرتهای خارجی نشان دهد به آنها اجازه نمی دهد از ضعف و عدم مشروعیت دولت کنونی استفاده و به استقلال، تمامیت ارضی و منافع عالی کشور آسیب رسانند.“