Skip to main content

جناب نمینلی عزیز؛

جناب نمینلی عزیز؛
Anonymous

جناب نمینلی عزیز؛
بدون تردید شما یکی از صداقت ترین فعالان در راستای تحقق حقوق ملی-دموکراتیک آذربایجان هستید. علارقم اینکه با بعضی موارد نوشته تان موافق نیستم و بیشتر انگشت اتهام را در مسئله تخریب و سیاه نمایی به فعالین حرکت ملی آذربایجان نسبت داده اید. بهتر می نمود ریشه این گسست و تضادهای فکری بررسی می شد. اگر از بعضی تبادل افکارها و جر و بحث ها با نام های مجازی بگذریم بایستی ازعان نمود که بیشترین تخریبات علیه فعالین دهه های اخیر حرکت ملی آذرباجان صورت می گیرد. در عرصه سیاسی شفاف بودن فعالیت ها ضروری بوده و نهادهای مجازی نمی توانند نقشی محوری داشته باشند و اسامی مستعار از هر طیف و گروه فکری در عرصه پراتیک نیز نمی توانند کارایی موثری داشته باشند و اگر چنین است بایستی این امکان از گرفته شود. از این نظر بر فعالیتهای شفاف و روشن بیشتر باید تمرکز نمود. اما در عین نمی توان صرف مستعار بودن یا

یک نوع تفکر خاص را بهانه قرار داده و کلیت حرکت ملی آذربایجان را کوبید.
شما به خوبی به نقش زنده یاد سید جعفر پیشه وری درایجاد خود مختاری آذربایجان اشاره می نمایید که بدون شک یکی از برگهای زرین و افتخار آفرین تاریخ آذربایجان است. اینها بر کسی پوشیده نیست و اکثریت طیف حرکت نوین ملی آذربایجان نیز بر این باورند. اما شما صرفا با تاکید بر منسوب بودن پیشه وری به چپ تمامی چپ را که در حال حاضر طیف کثیری از آنان همواره علیه آذربایجان و حرکت ملی موضع گرفته فعالیت نموده اند مبرا نمایید.
از شما سئوالی دوستانه می نمایم چگونه می توان به شخصی که محمد امین رسول زاده بنیانگزار نخستین جمهوری دموکراتیک در قفقاز و خاورمیانه را خائن و فاشیست می نامد؛ اشغال آذربایجان شمالی توسط بلشویک ها را تمجید نموده و با تکفیر کلیت حرکت ملی آذربایجان (جنوبی) وا فاشیست و راسیست نامیدن انها خوراک تبلیغاتی شوینیزم فارس و حاکمین جمهوری اسلامی آریایی را به عنوان دشمنان این حرکت و ملت فراهم می ماید اعتماد نمود یا فردی دموکرات و آذربایجان دوست نامید؟
جناب نمینلی عزیز؛ آیا چنین شخص یا اشخاصی با چنین تفکرات تنگ نظرانه و جزمی فردا با همین فلسفه و منطق در تقابل احتمالی فعالین ملی آذربایجان با حکومت مرکزی ایران در مسئله ملی؛ جانب مرکز را نخواهند گرفت؟ و با آنان همان را بلشویک ها با حکومت ملی اذربایجان نمودند را نخواهند نمود؟ صرف اینکه از زاویه دید آنان حرکت ملی آذربایجان فاشیستی است! شخصا به صداقت چنین افرادی به دیده تردید می نگرم.
علارقم توضیحات جنابعالی مبنی بر به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت و درج شدن ایده ایران فدرال در پلاتفورم سازمان های چپ ؛ نه تنها فعالیتها و ادبیات سیاسی در چنین راستایی از آنها دیده نمی شود؛ بر عکس بعضا چنین به نظر می رسد که استفاده از ترمین ها؛ صرفا در راستای خلع سلاح نمودن حرکات ملی ملل غیر فارس و ابزار هجوم به انها مورد سوء استفاده قرار می گیرد؛ چرا که تاکنون هیچ فعالیت عملی و صادقانه از این گروه ها یا سازمان ها در این راستا دیده نشده است.
طبیعتا فعالیت و تجربه من به اندازه شما نبوده است ولی آنچه در این دو دهه اخیر چه در داخل و چه در خارج دیده و تجربه کرده ام با آنچه شما تصویر می نمایید متفاوت یا گاها متضاد است. نمونه های متعددی را می توان نام برد؛ از اعتراضات در دوره کاندیداتوری چهرگانی در مجلس 1374؛ گرد همایی های قلعه بابک ؛ مراسم های یادبود ستارخان تا تظاهرات ها یا قیام های خونین 1 خرداد 1385که چپ مورد نظر شما مهر سکوت بر لب زد یا اینکه به مانند حزب کمونیست کارگری این حرکات را ارتجاعی و پس گرا نامید! چرا که مردم شعار " هارای هارای من تورکم" تورک دیلینده مدرسه" یا یاشاسین آذربایجان و ... سر دادند!
جناب نمینلی عزیز؛ با شما هم نظرم که هر جریان سیاسی در صدد ایجاد اعتلافها و اتحادها باید باشد و در استراتژی خود قرار دهد. اما قبول نماییم که حتی زنده یاد پیشه وری نیز با حزب توده اختلافات اساسی در مسائل ملی و آذربایجان داشت چرا که اگر چنین نبود به عنوان عضو یا کادر ان حزب به فعالیت خود ادامه می داد و ناگزیر از تاسیس حزب دموکرات آذربایجان نمی شد که تاسیس خزبو انشعاب خلاف اصل وحدت مورد نظر شماست؛ اما بعضا همانگونه زنده یاد پیشه وری نمود اجتناب ناپذیر می نماید. اگر به سیاست حزب توده به مسئله آذربایجان در ان دروه نیز توجه کنیم بیشتر متاثر از سیاست اتحاد شوری می باشد تا ایمان به تحقق حقوق ملل غیر فارس؛ نگاهها و عملکردهای بعدی آنانن در دهه های اخیر خصوصا بعد از حکومت ملی اذربایجان نیز موید سیسات دوگانه و ابزارگونه آنان نسبت به مسئله آذربایجان است تا یک باور عقیدتی.
نمی خواهم در این مقال بیشتر به این مسائل بپردازم؛ عمدتا سخنم بر این نکته تاکید دارد که؛ جهان و به طبع ان آذربایجان بعد از فروپاشی شوروی وارد فاز جدیدی شده است و در دوران جنگ سرد زندگی نمی نماییم. حتی چپ فارس نیز در نگرش و دیدگاه های خود تغییراتی بنیادین داشته است و حتی همین حزب توده و زیر مجموعه آن وسواس تر از گذشته نگران وحدت سرزمینی و تمامیت ارضی ایران است تا احقاق حقوق ملی دموکراتیک ملل تحت ستم. کافی است به ادبیات مورد استفاده آنان در سایت پیک نت و راه توده نظری بنماییم. حتی بعضا ادبیات ضد جنگ انان که در ظاهر ادبیاتی صلح طلبانه است نیز بیشتر نه در جهت صلح واقعی بلکه ترس از تجزیه ایران نوشته می شود و جان مردم مسئله ثانوی است. اینها از دید خواننده پنهان نمی ماند و مانع از درک نیات واقعی آنان نمی شود.
حال چپ سنتی ما ( آذربایجان) به لحاظ پیوندهای ائدئولوژیک یا مبارزه سیاسی مشترک یا ... که با این طیف ها داشته به نوعی نمی تواند موضع خود را ما بین اتحاد با آنان؛ یا با نیرو و جریان جدیدی که در آذربایجان شکل گرفته مشخص نماید. اما نیروی جدید که پیوند ائدئولوژیک یا مبارزه سیاسی مشترک با انان نداشته چنین مشکلی نداشته و با ساز و کارها و دیدگاه ها و خواست های خود به سمت تحقق حقوق ملی و موکراتیک حرکت می نماید. اینهاست که باعث گسست و ایجاد تضادها بین نسل گذشته و حال و تعبیر و افسیرهای متفاوت و گاها متضاد در مسائل سیاسی؛ تموکراسی یا شیوه های مبارزاتی می شود. البته تمامی نسل گذشته چپ اینگونه نیستند و هستند کسانی که ارجحیت را بر محور آذربایجان نهاده اند و با حفظ دیدگاه های ائدئولوژیک خود؛ همزمان رابطه بسیار نزدیکی با این جریان جدید برقرار نموده اند و در یک جبهه فعالیت می نمایند. حضور چنین نیروهای با تجربه در کنار نیروی نسل جدید جوان و متحرک حرکت ملی آذربایجان قدرت مانور و توان آن را افزایش داده و این خود به خود به برجسته شدن نقش آذربایجان در تحولات سیاسی آینده ایران خواهد انجامید. اما هستند کسانیکه از جنس چپ که شمشیر را آخته تر از شووینیزم فارس و جمهوری اسلامی و از رو بر روی این حرکت بسته اند و با تخریب فاز جدید حرکت ملی و با عنادورزی کودکانه و بی ثمر سعی در تحمیل خود و افکار کلاسیک شان هستند.
در پایان اینکه ادبیات شما حتی به عنوان مخالف با نسل جدید حرکت ملی و موافق با شانتاژگران آن؛ ادبیاتیست کاملا متفاوت و دوستانه و صمیمی. شاید این بدین جهت است که شما بیشتر با این نسل در ارتباط بوده اید و دیدی عمیقتر به مسائل دارید.
تحولات در این جهان بسیار سریع رخ می دهد و ما ناگزیر از به روز نمودن خود؛ استفاده از تجربیات گذشته و ممانعت از تکرار اشتباهات هستیم. در تحولات ایران آینده گفتگو با تشکلات فارس و غیره و حتی اعتلافها امری حرام نیست بلکه این ماهیت و ذات مسائل سیاسی است اما نکته اساسی از دید فعالان دو دهه اخیر حرکت ملی داشتن نگاهی آذربایجان محور و توجهی اساسی به حقوق و منافع این ملت در این مذاکرات و اعتلاف هاست. این امر با قرار گرفتن اکثریت طیف های فکری سیاسی اذربایجان در کنار یکدیگر و ایجاد جبهه متحد میسر است نه با اعتلاف بر اساس ایده های ایران محور ( فارس محور) با تشکلات به اصطلاح سراسری فارس. بحث بر سر استقلال و فدرالیزم نیست؛ بحث اساسی بر روی نگرشها اولویت ها در اهداف استراتژیک برای نیل به حقوق ملی دموکراتیک ملت تورک آذربایجان است.


برای شما آرزوی موفقیت دارم ....