Skip to main content

دوست گرامی، آراز تورک آی

دوست گرامی، آراز تورک آی
Anonymous

دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، این سخن زبانشناسان که می گویند: زبان پارسی یا همان زبانی که هم اکنون زبان کاربردی ایرانیان است چهره ای از زبان عربی است سخن صد در صد درستی است! البته نام درست این زبان (دری) است نه پارسی که گذاشتن نام نادرست پارسی به روی زبان کاربردی ایرانیان نیز داستانی دراز دارد..........

دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، این سخن زبانشناسان که می گویند: زبان پارسی یا همان زبانی که هم اکنون زبان کاربردی ایرانیان است چهره ای از زبان عربی است سخن صد در صد درستی است! البته نام درست این زبان (دری) است نه پارسی که گذاشتن نام نادرست پارسی به روی زبان کاربردی ایرانیان نیز داستانی دراز دارد. پنجاه تا نود در صد واژگان زبانی که به نادرست پارسی نامیده می شود و هم اکنون زبان کاربردی ایرانیان است عربی است! در همان یادداشتی که شما فرستاده اید واژه های: کشف – اعتراف – شخصیت – تعقیب – مقوله – ملت – جنوب – حق – تعیین – اساس – کسب – استقلال – مختار – اعتقاد – عمیق – لذا – فکر – صراحت – ایمان – حتی – مرام – حزب – علنا – قید – ابا – فعالین – هویت - کافی – حال – جریان – مخالف – عضو – تنقید – متهم – حد – اوصاف – متعلق – مقابل – قرار – ادعا – مثل - فارس – افتخار – کاملا – طلب – تعارض – معقول – انسان – منتظر – جواب – مورد – فوق - صورت – شفاف – جزء – مترقی واژگانی عربی هستند! تا اینجای کار شاید کسانی پیدا شوند و بگویند که بسیار خوب! تو که می گوئی من تک میهن (اینترناسیونالیست) هستم و درباره سخن گفتن به هر زبانی نیز بی طرف هستی پس اگر واژگانی از زبان عربی به زبان پارسی آمده باشند و یا حتی اگر زبان کاربردی همه مردم ایران یعنی هفتاد میلیون ایرانی زبان عربی صد در صد سره باشد برای تو یکسان خواهد بود از چه چیزی گلایه داری؟ دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، پاسخ من این است که دردسر و گرفتاری از آنجا آغاز می شود که واژگانی از زبان عربی به زبان پارسی آمده اند که یا در معنائی دیگر به کار می روند و یا چند معنای گوناگون و حتی وارونه باهم دارند! برای نمونه واژه (اصلا) در زبان عربی از واژه (اصل) عربی برگرفته شده است و معنای واژه اصل در زبان پارسی (ریشه) است و معنای واژه (اصلا) در زبان پارسی (ریشه ای) است! و به کار بردن واژه (اصلا) به جای (هرگز) نادرست است. در جمله: ( من اصلا به چین نرفته ام ) باید به جای واژه (اصلا) واژه (هرگز) نوشته شود: ( من هرگز به چین نرفته ام ) و یا واژه (تماشا) از واژه (مشی) یا (راه رفتن) که واژه ای عربی است برگرفته شده است و معنای واژه (تماشا) در زبان پارسی ( باهم راه رفتن ) است نه (دیدن) که در زبان عربی به آن (رؤیت) گفته می شود! و یا معنای واژه (تحصیل) عربی در زبان پارسی ( به دست آوردن ) است نه (آموختن)! در زبان عربی برای (آموختن) واژه (تعلیم) به کار برده می شود نه (تحصیل)! پس واژه (تحصیلات عالیه) نادرست است و یا باید (تعلیمات عالیه) بنویسیم که عربی باشد و یا (آموزش پیشرفته) بنویسیم که پارسی باشد. از این روی زبانشناسان بر آنند که هر زبانی اگر سره نوشته شود شیوا و رسا و کارآمد خواهد بود و اگر ناسره نوشته شود کارائی آن کم شده و سرانجام از میان خواهد رفت. برای ویرایش زبان پارسی اندیشمندان و دانشمندانی مانند: احمد کسروی تبریزی، حسین گل گلاب، داریوش آشوری، پرویز داریوش، میرجلال الدین کزازی و .......... کارهای ارزنده ای انجام داده بودند. با به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی در سده بیست و یکم بر ایرانیان تیره روز فرمانروائی می کند همه این کوشش های ارزشمند نافرجام ماندند و زبان پارسی آن چنان آشغالی شد که حتی پارس زبان ها نیز از آن بیزار شدند! و هم اکنون بسیاری از پارس زبان ها می گویند و می نویسند که ای کاش زبان کاربردی مردم ایران زبان انگلیسی شود نه زبان پارسی ناکارآمد رژیم ولایت فقیه که چهره ای از زبان عربی است! دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، دو واژه که از زبان عربی به زبان پارسی آمده اند و معناهای گوناگون و وارونه باهم و گیج کننده و سردرگم کننده ای دارند واژه های (ملت) و (ملی) هستند. معنای واژه (ملت) عربی در زبان پارسی (مردم) است و معنای واژه (ملی) عربی در زبان پارسی (مردمی) است. البته در زبان عربی برای واژه (مردم) پارسی واژه (ناس) نیز به کار برده می شود. دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، به آن واژه ای که در زبان انگلیسی به آن نیشن (nation) و در زبان فرانسوی به آن (ناسیون) گفته می شود در زبان عربی (شعب) گفته می شود نه (ملت)! و برابر واژه (شعب) در زبان پارسی (بوم) است نه (مردم)! صدام حسین دیکتاتور پیشین و پان عرب و ناسیونالیست عراق ارتشی از نیروهای وفادار به خود را برپا کرده و نام آن را (جیش الشعبی) یا (ارتش ناسیونالیستی) گذاشته بود و صدام حسین نام این ارتش را (جیش الملی) یا (ارتش مردمی) نگذاشته بود! دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، بدبختانه و به نادرست واژه (ملت) عربی در ایران به جای واژه (شعب) عربی و یا (بوم) پارسی نیز به کار می رود! و واژه (ملی) در ایران به نادرست به جای واژه (شعبی) عربی و (بومی) پارسی نیز به کار می رود! دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، با این پیشگفتار واژه (ملت آذربایجان) دو معنای صد در صد وارونه و ناهمسان باهم می تواند داشته باشد! یک معنای واژه (ملت آذربایجان) این است: مردمی که در بخشی از کره زمین که آذربایجان نام دارد زندگی می کنند و یا مردم باشنده در آذربایجان از هر نژاد و گویشوران به هر زبان. این مردم شاید ترک، پارس، عرب، کرد، ارمنی، آشوری باشند و به زبان های گوناگون سخن بگویند. با این شناسه از آذربایجانی بودن اگر پسری تبریزی به تایلند برود و با دختری تایلندی ازدواج کند و آن دختر تایلندی به آذربایجان بیاید و در آذربایجان زندگی کند آن دختر زاده شده در تایلند نیز آذربایجانی است و با این شناسه از آذربایجانی بودن اگر دختری تبریزی با پسری افغانی ازدواج کند و آن پسر افغانی به آذربایجان بیاید و در آذربایجان زندگی کند آن پسر زاده شده در افغانستان نیز آذربایجانی است و با این شناسه از آذربایجانی بودن فرزندان دورگه و چند رگه چنین کسانی نیز آذربایجانی هستند. دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، معنای دوم واژه (ملت آذربایجان) این است: کسانی که نژاد آنها از نژاد ترکانی است که پدران و مادرانشان از سرزمینی به نام ترکستان یا ختا در شمال باختری چین که امروز بخشی از کشور چین به نام سین کیانگ است به بخشی از کره زمین که آذربایجان نام دارد کوچ کرده اند و به زبان ترکی سخن می گویند آذربایجانی هستند. با شناسه دوم از آذربایجانی بودن پارس ها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها آذربایجانی نیستند چون نژاد آنها از نژاد ترکان سرزمین ختا نیست! و با شناسه دوم از آذربایجانی بودن کسانی مانند: سیداحمد کسروی تبریزی، سیدجعفر پیشه وری، سیدمحمد حسین بهجت تبریزی (شهریار) ، سیدکاظم شریعتمداری، سیدمیرحسین موسوی، سیدمیرآرمان سیدعلینژاد عالی نسب (آرمان عالی نسب) و ............ هیچکدام آذربایجانی نیستند چون از دیدگاه دانش نژاد شناسی سیدها عرب هستند و عرب ها یا باید گورشان را از سرزمین آذربایجان گم کنند و یا باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا نژاد ترکان ختائی با نژادهای دیگر آلوده نشود! و با شناسه دوم از آذربایجانی بودن ازدواج آن دختر تایلندی با آن پسر تبریزی که از آنها یاد شد ممنوع است! و اگر ازدواجی رخ دهد یا باید آن دختر تایلندی از شوهر تبریزیش طلاق بگیرد و گورش را از آذربایجان گم کند و به تایلند بازگردد و یا باید کشته شود و لاشه اش سوزانده شود تا نژاد ترکان ختائی با نژادهای دیگر آلوده نشود! و با شناسه دوم از آذربایجانی بودن ازدواج آن پسر افغانی و آن دختر تبریزی که از آنها یاد شد ممنوع است! و اگر ازدواجی رخ دهد یا باید آن پسر افغانی زن تبریزیش را طلاق دهد و گورش را از آذربایجان گم کند و به افغانستان بازگردد و یا باید کشته شود و لاشه اش سوزانده شود تا نژاد ترکان ختائی با نژادهای دیگر آلوده نشود! و با شناسه دوم از آذربایجانی بودن فرزندان دورگه و چند رگه چنین کسانی نیز آذربایجانی نیستند و باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا نژاد ترکان ختائی آلوده نشود! دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، با شناسه دوم از آذربایجانی بودن در شهرهائی مانند اورمیه و نقده و مهاباد و بوکان و اشنویه و .......... که کمابیش نیمی از آنها ترک و نیمی از آنها کرد هستند باید جنگی برای کشتار کردهائی که با این شناسه آذربایجانی نیستند درگیرد و ترک ها و کردها تا می توانند همدیگر را بکشند و در این مسابقه آدمکشی هر کس برنده شد و بهتر و بیشتر توانست بکشد شهرهای اورمیه و نقده و مهاباد و بوکان و اشنویه و .......... از آن او خواهد بود! دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، شما سه پرسش از من پرسیده اید و گفته اید که: ( .......... منتظر دیدگاه و جواب شما به 3 مورد فوق به صورت شفاف هستم .......... ) که نخستین آنها این است: ( .......... آقای تبریزی به من بگویید و بنویسید که آیا شما هم به ملت بودن آذربایجان اعتراف می کنید؟! .......... ) این هم از پاسخ روشن و سر راست من به شما درباره پرسش نخست: چون واژه (ملت آذربایجان) دو معنا و دو شناسه صد در صد ناهمسان دارد با شناسه نخست آن چنان که گفته شد من آذربایجانی بودن و ایرانی بودن و آمریکائی بودن و کانادائی بودن و چینی بودن و .......... را می پذیرم که به این دیدگاه تک میهنی (اینترناسیونالیسم) گفته می شود و با شناسه دوم از واژه (ملت آذربایجان) آن چنان که گفته شد من نه آذربایجانی بودن را می پذیرم، نه ایرانی بودن را می پذیرم، نه ترک بودن را می پذیرم، نه پارس بودن را می پذیرم، نه آلمانی بودن را می پذیرم، نه ژاپنی بودن را می پذیرم و نه هیچ (ملتی) را در سرتاسر کره زمین! به شناسه دوم از واژه (ملت) دیدگاه ناسیونالیستی یا شعبی یا بوم گرایانه گفته می شود. ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، درباره پرسش دوم شما که آموزش زبان ترکی است پاسخ شما و دوستانی مانند شما را من چندین بار داده ام و نیازی به چندباره گوئی نیست و پاسخ کوتاه و گویای شما این است که دیدگاه من درباره زبان های گوناگون دیدگاهی بی طرفانه است و زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و زبان کاربردی همه مردم ایران یعنی هفتاد میلیون ایرانی اگر ترکی باشد یا روسی باشد یا چینی باشد یا عربی باشد یا انگلیسی باشد یا پارسی باشد یا کردی باشد و یا هر زبان دیگری باشد می تواند باشد و ما نباید از زبان بتی ناسیونالیستی بسازیم وهمه چیز را در پای این بت ناسیونالیستی قربانی کنیم! ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، درباره پرسش سوم شما ( .......... حق جدا شدن یا ماندن بر اساس همه پرسی و رفراندوم برای استقلال یا فدرالیسم .......... ) درباره خودگردانی (فدرالیسم) من بارها نوشته ام که خودگردانی بهترین و خردمندانه ترین روش کشورداری در جهان است و شناسۀ خودگردانی (فدرالیسم) تمرکز زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش است و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی گردانده می شوند و کشورهای پیشرفته دیگری مانند: آلمان و کانادا و سوئیس با این روش گردانده می شوند اما خودگردانی نباید دستاویزی برای دیوارکشی های ناسیونالیستی و هیتلری میان ترک ها و پارس ها و عرب ها و کردها و.......... باشد. فدرالیسم در معنای خردمندانه و مردم سالارانه آن هیچگونه پیوستگی با دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین ندارد اما با اندوه و افسوس فراوان باید گفت که بدبختانه بسیاری از دوستان بزرگوار به فدرالیسم تنها از دید ناسیونالیستی نگاه می کنند نه از دید مردم سالارانه! ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، درباره جدائی پاسخ شما این است که جدائی خواهی همواره با انگیزه های ناسیونالیستی آغاز نمی شود اما سرانجام ناسیونالیسم نیز پا به میدان می گذارد! زمانی مردم بخشی از یک کشور خواستار جدائی می شوند که رژیم هائی زورگو و ستمگر و ناکارآمد مانند رژیم ولایت فقیه بر یک سرزمین فرمانروائی کنند، چندین بار دوستان ناسیونالیست درباره جدائی آذربایجان از ایران این شعار را داده اند که: ( کشور کوچکتر، زندگی بهتر! ) من از این دوستان نازنین می پرسم: چرا در آمریکا که شش برابر ایران مساحت دارد هیچکس نمی گوید: کشور کوچکتر، زندگی بهتر؟ و چرا در هیچ کشوری که با اندیشه خردمندانه گردانده می شود و مردم آن از یک زندگی شاد و آزاد برخوردار هستند هیچ سخنی از جدائی نیست؟ اکنون که در ایران رژیمی بر سر کار است که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی است سخنان فراوانی از جدائی گفته و نوشته می شوند اما اگر سطح زندگی در ایران مانند آمریکا و کانادا و آلمان و ژاپن و حتی ترکیه می بود و رژیمی با اندیشه خردمندانه در ایران کشورداری می کرد آیا باز هم کسی سخن از جدائی می گفت؟ دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، گفته می شود که در آمریکا کمابیش چهل میلیون تن سیاهپوست زندگی می کنند اما چرا سیاهپوستان آمریکا خواستار جدائی از آمریکا و برپائی کشوری به نام سیاهستان نیستند؟ چون آمریکا با اندیشه خردمندانه گردانده می شود و سیاهپوستان با دیگران دارای حقوق برابر هستند و هم اکنون سیاهپوستی به نام باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا است. خرترین خر جهان نیز اگر در آمریکا زندگی کند خواستار جدائی از آمریکا و یا تجزیه آن نخواهد شد! و یا کشور ژاپن از چهار جزیره به نام های: کیوشو، شیکوکو، هوکایدو و هونشو برپا شده است اما هرگز کسی نشنیده است که در ژاپن کسانی پیدا شوند و خواستار برپائی چهار کشور یعنی کشور کیوشو، کشور شیکوکو، کشور هوکایدو و کشور هونشو باشند! چون در چنین کشورهائی دیکتاتورهائی خونخوار و نفهم مانند علی خامنه ای با قانون (ما می فرمائیم) فرمانروائی نمی کنند. دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، پس از نابودی رژیم سر تا پا لجن جمهوری اسلامی انگیزه برای جدائی خواهی که واکنش و گریزگاهی روانی در برابر رژیم ولایت فقیه است خود به خود از میان خواهد رفت و همگان برای آبادی سرزمینشان در سایه اندیشه خردمندانه خواهند کوشید و در آن هنگام جدائی از کشوری که با اندیشه خردمندانه و رژیمی مردمی گردانده می شود چه سودی برای جدا شدگان خواهد داشت؟ ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، این را نیز بدانید که چپ گراها همگی یک گروه با دیدگاه یکسان نیستند. برای نمونه بسیاری از چپ گراها مارکسیست نیستند و اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی را نمی پذیرند. گروهی از چپ گراها به مارکسیسم کلاسیک باورمند هستند. گروهی از چپ گراها فلسفه مارکسیسم را نیازمند به ویرایش و بازبینی می دانند. سازمان فدائیان اکثریت با سازمان فدائیان اقلیت دیدگاه های یکسانی ندارند. حزب کمونیست کارگری و سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر) دیدگاه های یکسانی ندارند و ..........