Skip to main content

آقای یونس رجبی گرامی، برای

آقای یونس رجبی گرامی، برای
آ. ائلیار

آقای یونس رجبی گرامی، برای درک تفاوت نظریات سوسیالیسم سنتی -و سوسیالیسم دموکراتیک - که چپ سنتی و چپ دموکرات را از هم متمایز میکنند نیاز هست که شخص نخست از تئوریهای مارکیسم لنیسم مطلع باشد و بعد از آن بتواند مسایل سوسیالیسم دموکراتیک را بفهمد. بدون گذراندن مکتب اول درک تئوریهای مکتب دوم- سوسیالیسم دموکراتیک- بسیار سخت است. اگر دوستدار مطالعه در این موارد هستید میتوانید به سایتهایی که در این زمینه کار میکنند مراجعه کنید. برای مثال این سایتها را میشود دید 1- نگرش 2- وحدت چپ - از نویسندگان چپ دموکرات « شیدان وثیق » را میتوان نام برد. 4- و مقالاتی که در این سایتها از ادبیات چپ دموکرات جهانی ترجمه میکنند. 5- «پرسش های سوسیالیسم دموکراتیک- و سوسياليسم آزادي خواه و دموکراتيک- نویسنده شیدان وثیق» -این دو مقاله تفاوتها را نشان میدهند. نشانی این دو سایت در پیوندهای ایرانگلوبال موجود است.

مقالات را میتوان با دادن عناوین به جست وجوی گوگل پیدا کرد. متأسفانه امکان خلاصه کردن آنها در چند جمله ممکن نیست.ولی بطور تیتروار میتوانم بگویم : چپ دموکرات، دیکتاتوری پرولتاریا - روش تک حزبی- تمرکز قدرت- و بسیاری مقولات دیگر را که چپ سنتی قبول داشت نمی پذیرد. در مسایل ملی خود مختاری- فدرالیسم و دیگر اشکال عدم تمرکز را درنظر میگیرند. حتی برخیها جدایی را هم در صورت انتخاب آگاهانه و دموکراتیک - از سوی اکثریت مردم باشد می پذیرند...دیگر اینکه راه مبارزه تحت چیرگی دیکتاتوری بسیار ناهموار و دشوار است. در این راه برخیها می برند و در نیمه راه میمانند- برخیها به دیکتاتوری می پیوندند- احزاب و سازمانها دچار کجروی میشوند- و چه بسا از بین رفته و به جایشان تشکیلات دیگری پدید میایند. این چیزها طبیعی ست. مردم در همه جای جهان با این مسایل آشناهستند. از نظر من در این میان چیزی که مهم است « کوشش برای درک عمیق مسایل» و « اندیشه مستقل» است. نباید با مغز دیگری اندیشید.لازم است همه چیز را شخصا تحقیق کرده و مطالعه کنیم و خود بدان برسیم. بعد چیزی را انتخاب کنیم.آگاهانه به نتیجه ای رسیدن توسط پژوهش و مطالعه و آزمایش و ژرف اندیشی - با بکارگیری روشهای علمی در برخورد به مسایل ممکن است. وگرنه به دنبال این و آن و یا فلان و بهمان جریان دویدن و دنباله روی کردن ما را به حقایق و راحلهای درست نسبی نمیرساند. درست نیست که مثل برخیها عضو حزب باد شد و هرازگاهی اینسو و آنسو چرخید. و به دنبال مال و مقام و شهرت و از این قزعبلات گشت. اینجور آدمها راههایی را که به مردم میرسند آلوده کرده و به جنبشها ضربه میزنند. و چه بسا زندگی خیلی ها را نیز تباه میسازند. فکر میکنم اگر انسان برای شناخت مسایل با چراغ « چرا؟» چگونه ؟ به چه علت؟ با چه دلیل؟ کجا؟ کی؟ و مانند آنها حرکت کند بهتر است؛ در این حالت میتوان تا حدی به شرشت پدیده ها نزدیک شد.