Skip to main content

آقای یونس شاملی عزیز و گرامی!

آقای یونس شاملی عزیز و گرامی!
اژدر بهنام

آقای یونس شاملی عزیز و گرامی! امیدوارم چند نکته ای را که می خواهم به انها اشاره کنم و تنها در حد یک کامنت هستتند مورد توجه قرار دهید. در ضمن امیدوارم تمامی بحثهای من و شما و دیگران در همین چارچوب و به دور از تخریب هم و دیگران باشد....

برعکس شما، من این دنیا را سیاه و سفید نمی بینم. من انگونه نمی بینم که من یا دیگری، یا باید در جبهه جامعه فارس باشیم و یا در جبهه مبارزه ملی-دمکراتیک جامعه آذربایجان. من جامعه ایران را به اینگونه تقسیم نمی کنم. این درست است که ما در دو بلوک سیاسی متفاوت هستیم، ولی باید عرض کنم که من در بلوک سیاسی مصلحین جمهوری اسلامی نیستم. از نظر من جمهوری اسلامی طی سی و اندی سال نشان داده است که نمی تواند به یک رژیم دمکراتیک تبدیل شود. به نظر من اساسا هیچ رژیم ایدئولوژیکی چنین ظرفیتی ندارد. تنها راه نجات جامعه ایران، تغییر این رژیم و جایگزینی آن با سیستمی دمکراتیک و انسانی است. ما می توانیم در چگونگی نجات، با هم هم نظر باشیم و یا نظرات متفاوتی داشته باشیم. «««»»» نوشته اید: «جامعه سیاسی فارس در ایران مسموم تر از آنستکه بتوان مسائل سیاسی را بدور از انگها، افتراها و انحراف از اصل مسئله مورد بحث و بررسی قرار داد.» ••• من این فضا را نه تنها در «جامعه فارس» بلکه در کل جامعه ایران می بینم و بر این نظرم که نباید در این دام افتاد بلکه این فضا را باید شکست و آنرا به فضایی سالم تبدیل کرد. «««»»» نوشته اید: «هدف اصلی مبارزه خلق ترک در ایران و آذربایجان دمکراتیزه کردن دولت ایران نیست، بلکه حمایت از مبارزه دمکراتیک علیه این دولت در ایران است.» بسیار خوب، بیایید این کار را بکنیم. بیایید از مبارزات دمکراتیک در جامعه ایران حمایت کنیم. «««»»» در مورد زبان دوم نیز یادآوری می کنم که من و شما در یک مقطع تاریخی مشخص در ایران به دنیا آمده ایم. در این مقطع تاریخی، خارج از اراده من و شما، زبان فارسی زبان رسمی این کشور اعلام شده است و ما اجبارا به این زبان تحصیل کرده ایم و این زبان به عنوان زبان دوم ما، باز هم خارج از اراده ما، به ما تحمیل شده است. لازم به توضیح نیست که رسمیت این زبان و غیر رسمی بودن زبانهای دیگر، به خواست مردم ایران نبوده است و به صورتی دمکراتیک صورت نپذیرفته است. طبیعتا رسمیت و غیررسمی بودن یک زبان هیچ سنخیتی با دمکراسی ندارد. همه زبانهای زنده دنیا رسمی هستند. ما زبان غیررسمی نداریم. اینکه در شرایطی دمکراتیک من بخواهم کدام زبان را به عنوان زبان دوم خودم انتخاب کنم، مساله دیگری است که به آینده تعلق دارد. من هم مایلم و آرزو دارم که در آینده، زبانی به عنوان زبان دوم و رابط بین مردم ایران انتخاب شود که برد بین المللی داشته باشد. من این را قبلا هم در جایی دیگر نوشته ام. «««»»» به نظر من نامه به بان کی مون در عرف بین الملل، فراخوان برای رفراندوم استقلال است. من همانگونه که تاکید کرده ام، با رفراندم استقلال مخالفتی ندارم و به نظر من برای حل مسائل جامعه ایران خیلی هم خوب و مفید است و باید شرایط آن را فراهم آورد. ولی فکر می کنم که در شرایط فعلی و با وجود رژیم جمهوری اسلامی، این کار غیرممکن است و عملی نخواهد شد. در ضمن فکر می کنم که یکی از پیش شرطهای رفراندم، تبدیل آن به گفتمان اصلی در جامعه است. «««»»» در پایان می خواهم خاطر نشان کنم که من هیچ جا هیچ حکمی صادر نمی کنم و همه جا می نویسم و می گویم: "به نظر من"، "فکر می کنم". بنابراین هر کدام از این نظرها و فکرها می توانند با چند دلیل منطقی مخالف تغییر یابند. این حکم صادر کردن است که منطقی نیست و دگماتیسم را به همراه دارد و خود را درست و تغییرناپذیر می داند. تلاش من این است که از این کار پرهیز کنم و اگر در گذشته به صدور احکام عادت داشتم، آنرا ترک گویم. «««»»» با تشکر از شما و با امید جوی سالم و غیرمتخاصمانه در تبادل افکار!