Skip to main content

آقای شاملی عزیز؛ از اینکه در

آقای شاملی عزیز؛ از اینکه در
Anonymous

آقای شاملی عزیز؛ از اینکه در نوشته ای جامع به مسائل ملی در آذربایجان پرداخته اید متشکرم. نکات ذکر شده در این مقال باز تابی از خواست عمومی و مشترک فعالین حرکت ملی-دموکراتیک آذربایجان چه در داخل و چه در خارج است. کما اینکه هستند کسان یا گروه هایی که دیدگاهی متفاوت گاه رادیکال یا ملایم تر دارند. نوشتن و پرداختن به این مسائل به جهاتی اهمیت دارد و مهمترین آن جلوگیری از انعکاس وارونه مسائل مطرح در حرکت ملی آذربایجان توسط طیف های فکری مشخص است. اما از سوی دیگر به نظرم بهتر است قدری مسائل را به روند عمومی در جامعه سپرد و واقعیت های موجود در جامعه را در نظر گرفت. واقعیت ها نشان می دهد در ایران مبارزه ای دموکراتیک وجود ندارد که بتوان با آن همراهی نمود. ما نمی توانیم خود را فریب بدهیم. آینده بسیار تیره و تار است و با وجود چنین نیروهایی در جامعه فارس و حتی در بین بعضی فعالین سیاسی آذربایجانی به هیچ

روی امیدی به تحول دموکراتیک نیست هر چند باید تلاش ها را در این راستا ادامه داد. کسانیکه حتی صندوق رای را قبول ندارند و هر نوع حرکت مداراجویانه را با ادبیاتی متخاصم پاسخ می دهند نمی توانند در دموکراتیزاسیون جامعه نقش ایفا نمایند. سالیان سال کسان و گروه هایی به نام دفاع از حقوق کارگر؛ زن و بشر و غیره به بنیاد های بین المللی نامه نوشته و خواست هایی را بیان نموده اند بی آنکه نمایندگی رسمی یا غیر رسمی از جانب آنان داشته باشند و .. . در طول این سالها هیچگاه به ذهن آنان خطور نکرده که ما نماینده رسمی اینها نیستیم ولی زمانی که چند تشکل آذربایجانی ( هرچند نه بسیار نامدار و بزرگ ) در جهت به رسمیت شناخته شدن حقوقی ملی ملتش به سازمان بین المللی مراجعه می نمایند همانها در مورد مدارک نمایندگی و غیره سئوال پرسیده و مسئله را به نوعی زیر سوال می برند؟
من واقعا در عجبم از برخی رفتارها و واقعا نمی توانم مبنا و ریشه تخاصم با حرکات ملی در آذربایجان خصوصا از برخی اشخاص آذربایجانی را درک کنم. چنین کینه ای نسبت به هویت ملی خود را در هیچیک از ملیت های غیر تورک در ایران نیافتم. ایران گرا ترین کوردها نیز در مواجهه با کوچکترین انتقادات به گروهایی مثل پ.پ.ک یا پژاک (که از طرف اتحادیه اروپا و ارگان های بین المللی تروریست شناخته شده اند) و یا به نقشه های کوردستان بزرگ هیچگاه حاضر به حمله به انان یا حتی نقد آن سازمان ها نشده اند. حتی فارس ها و عرب ها نیز چنین نکرده اند. این دشمنی ها در حالی صورت می پذیرد که ما در آذربایجان هیچگاه فعالیت مسلحانه نداشته ایم. خود قربانیان ترور در دروان جنگ جهانی اول توسط ارامنه و توسط کوردها در سولدوز و بسیاری از شهرهای آذربایجانغربی بوده ایم و تندرو ترین گروهایمان در حال حاضر جرم شان فقط خواست استقلال یا اتحاد با آذربایجان شمالی است؛ آن هم به صورت مدنی و فعالیت صرفا سیاسی اجتماعی و با اتکا به رای مردم! /
اینها نکاتی مهم است و بیانگر ریشه های عقب ماندگی ما از کوردها و عرب ها در عرصه فعالیت ملی در 60-70 سال اخیر. چه زمانیکه روشنفکران و گروه های سیاسی آنها اساس را بر منافع و حقوق ملی ملت خود نهادند؛ نسل گذشته ما مبنا را بر آسیمیله شدن و استحاله شدن در فرهنگ و مدنیت فارس با مبنا نهادن نگرش ائیدولوژیک و اینترناسیونالیستی یافت. تفاوت را می توان با نگاهی به فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان یافت! مواضع و فعالیت هایشان را در عرصه ملی بعد از سقوط دولت های ملی در آذربایجان و کوردستان مورد بررسی قرار داد و نتیجه کاملا هویداست. /
کوتاه سخن چنین به نظر می رسد جامعه سیاسی فارس اصلاح ناپذیر و نسل سیاسی گذشته آذربایجانی نیز به هیچ روی قابل اعتماد نیست و عنادورزی خاصی در تحمیل عقایدش با هر هزینه ای دارد و حاضر است آذربایجان را فدای خواست های ائیدولوژیک خود نموده و به مسلخ راسیزم فارس ببرد. مقابله و رویارویی در ایران آینده اجتناب ناپذیر می نماید. باید ضمن تداوم راه های مبارزه مسالمت آمیز و مدنی هم زمان خود را برای وقایعی هرچند تلخ در آینده آماده کنیم.