رفتن به محتوای اصلی

ادامه حمله گاز انبری قالی باف ها به استادان ،دانشجویان و دانشگاه

ادامه حمله گاز انبری قالی باف ها به استادان ،دانشجویان و دانشگاه

ادامه حمله گاز انبری قالی باف ها به استادان ،دانشجویان و دانشگاه

" این شهر هنوز عـمارت مخصوص اونیورسیته (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب بـاشد. شـاه بـعد از اندک تأملی گفتند‌:بسیارخوب آن را بسازید" خاطرات علی اصغر حکمت.

بزرگ مردی بنام "محمد علی فروغی" نخست‌وزیر وقت که پیوسته غم ایران داشت وتمام زندگیش تلاش وکار شبانه روزی برای بر کشیدن انسان ایرانی بجرگه کشورهای متمدن بود.در نطق افتتاحیه خود "افتتاح دانشگاه تهران را اتفاقی بزرگ در تاریخ فرهنگ ایران میخواند."

نخستین شورای دانشگاه با چهره های برجسته علمی نظیرعلی اکبر دهخدا ،دکتر سیاسی ،بدیع الزمان فروزانفر، دکتر لقمان الدوله و تعدادی از برجسته ترین تحصیل کردگان ومنورالفکران آنروز ایران تشکیل میگردد.انتخاب و ترکیب این شورا نشان دهنده دید باز وگسترده رضا شاه ودولت فروغی برای ساختن ایرانی بود که پایه های آن برتخصص استادانی قرارمی گرفت که هر یک در زمانه خود سر آمد علم ،فرهنگ وهنر بودند

در آن زمانه تلخ وبی بار حاصل از قرن ها عقب ماندگی،تحجرناشی از مذهب وسنت! جمع آوری وبکار گرفتن چنین ترکیبی با وجود دست تنگی دولت و سطح پائین درک اجتماعی کاری بود بس عظیم که تنها فداکاری جان های شیفته را طلب می کرد.

تلاش کسی چون فروغی که مشغولیت فکریش رنجی بود که از عقب ماندگی افکارعامه وشکل نیافتن ملت به معنای واقعی کلمه داشت:"ملت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد... ایران ملت ندارد. افکار عامه ندارد. اگر افکار عامه داشت به این روز نمی‌افتاد و همه مقاصد حاصل می‌شد. اصلاح حال ایران و وجود ایران متعلق به افکار عامه است و اگر بگویید تعلیق بر محال می‌کنی عرض می‌کنم خیلی متاسفم اما در حقیقت نمی‌توانم صرف نظر کنم "نامه فروغی از فرانسه در جریان کنفرانس صلح هزار نهصد نوزده پاریس.

حقیقتی که هنوز بعد صد سال هم چنان بر جای خود باقی است ."ایران افکار عامه ندارد!" اویکی از زیباترین وتاثیر گذار ترین چهره های عصر روشنگری در این سرزمین نفرین شده بود.عصر روشنگری ایران با نام این چهره سیاسی وفرهنگی گره می خورد.مردی که درس مدارا میداد.ازصلح سخن می گفت از پای بیندی به قانون ازاعتقاد عمیق خود به رشد تدریجی تجدد وقرارگرفتن انسان ایرانی در جایگاه واقعی خویش که قرن ها بود از وی سلب گردیده بود.

نهاد هائی که او تاسیس کرد. تلاشی که او برای بازگردانیدن هویت ایرانی با تعریف جدید ازشهروند آگاه به حقوق خود در جهان معاصرانجام داددرتاریخ معاصر ایران بی بدیل است.

دریغ ودرد که تمامی تلاش یک قرن تحصیل کردگان ،روشنفکران و تجدد خواهانی چون او در میان سیل بنیان کن انقلاب اسلامی ویران گردید.در تحجر جاری شده از حوزه های علمیه،در تفکرفاجعه آمیز مردی که" اقتصاد را مال خر می دانست و هر بدبختی را ناشی از دانشگاه و دانشگاهی" مردی که فرمان بر شکستن قلم ها داد.در دانشگاه های کشور را به بهانه انقلاب فرهنگی با دشنام به پدر و پسر بست .دری که به بهای بسیار رنج وسختی ساخته وباز شده بود

"تفو بر تو ای چرخ گردون تفو "

حملات گازانبری قالی باف لزوما بستن کلت بر کمر و حمله به کوی دانشگاه نیست . بدترین وویران گر ترین حمله به دانشگاه تهران بعنوان نمادتاریخ، فرهنگ وهنر حمله به جایگاه استادانی چون دهخدا ،فروزانفر ،دکتر حسابی و..است. که چون شمع سوختند واز جان مایه گذاشتند تا این وطن وطن شود.به تعلیم دانشجویانی پرداختند که مهر وطن و ساختن ایران نوین در دل داشتندوعشق ساختن ایرانی مدرن وآباد.

دریغ ودرد که از سموم وزیده در این چمن توسط انقلابی ویرانگر و مردی متحجر که قلم می شکست و دانشگاه ها مرکز فساد می دانست واستادان را تربیت شدگان غربی.

امروز ساحت دانشگاه های ایران دستخوش حمله گاز انبری مشتی جیره خوارحکومتی است که کمر به نابودی این سرزمین بسته اند.گراز های و حشی تربیت یافته در مکتب خمینی ،خامنه ای و غارتگران خلیده در زیر عبای آنها رها شده با دشنه وچاقو ،تفنگ وسلاح سنگین که هیچ عرصه از حیات ،سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی این سرزمین از هجوم آنها مصون نمانده است .کار بجائی رسانده که امروز کسانی بر صندلی استادی دانشگاه تهران تکیه می زنند که بزرکترین هنرشان بی سوادی ، بی فرهنگی، دزدی ،غارت اموال عمومی ،سرکوب دانشجویان است

زمانی که قالی بافها و زاکانی ها تکیه بر جای بزرگان می زنند . مردانی کم از ...که افتخارشان سوار شدن همراه قاسم سلیمانی بر موتور و جولان دادن در خیابان ها با چوب و چماق کوبیدن بر سر دانشجویان معترض است. " در کف خیابان از بیت رهبری دفاع کردیم." قالی باف

با چنین فرد نشسته بر صدر قوه مقننه ،بر ترک موتور سلیمانی ! با مشتی نماینده نوکر نه بادمجان بل آقا می توان چه انتظاری ونتیجه ای جزاین داشت !که پانزده هزا ر تعلیم دیده در آخور حکومتی رادر کسوت استادبرجای دکتر عبدالحسین زرین کوب بنشانند واز دو قرن سکوت تحمیل شده بر ایرانیان بعد حمله اعراب بنویسند.

براستی چه می توانم بگویم! یا بنویسم! که درد عمیق چنین زخمی بر قلب یک ملت را بیان کنم. ملتی که بعد صد سال بحای فروغی ادیب ودانشمند در راس دولتش رئیسی می نشیند و د ر هیئت امنای دانشگاهش قالی باف ها وزاکانی ها.ازتوطئه رئیس جمهور چهار کلاسه ،تا سیاست گذاران فرهنگیش چون حداد عادل ها ،ازغندی ها جلیلی ها ،برای نابود ساختن دانشگاه ها وجای گزینی حوزه های دینی قرون وسطا بر جای آن!ا

جز همان جمله حسرت بار خود فروغی که یک یار در باره قائم مقام وامیرکبیر گفت و تصویری دقیق از زمانه و مردمانی دادکه جلوتر از زمان خود بودند. اما دریغ که مردمانی ابتروکم مایه بر جای آن ها نشستندوسرنوشتی تلخ را برای این ملت زجر کشید از دست مذهب و سفله پرورانی چونان خامنه ای رقم زدند.

"سبحان الله !چه مردمانی بودند و چه خیال ها در سر داشتند و چه پیش آمد و چه کسانی جای آن ها را گرفتند ؟" همین وبس ابوالفضل محققی

Image removed.

Image removed.

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید