در مورد اختلاف فرهنگی وسیاسی واجتماعی بسیار می توان نو شت.اما به اختصار می توان گفت که کابرد تاکتیک جنبش همبستگی لهستان به علت تفاوت ها و اختلافات فرهنگی و در بسیاری از زمینه ها با ایران کارکردی نخواهد داشت.در تاریخ معاصر ایران لااقل از مشروطیت به این طرف از دوره محمدعلیشاه چموش و مستبد که ابتدا سوگند به قانون اساسی مشروطه وفادار بماند اما سپس علیه مشروطیت عمل کرد ،نشان داده شده است که مسائل سیاسی در ایران شوربختانه بسیار خونین به پایان رسیده است.
(نگاهی به پرونده تجاوز جنسی در 13 آبان) طرح و برنامه ای جامع و خطرناک وجود دارد که بخشی از فرایند سرکوب جامعه مدنی و مایوس کردن شهروندان است. نیروی انتظامی و سپاه، در خیابان و در بازداشتگاه ها، انواع جنایات را نسبت به شهروندان انجام میدهند. نیروی انتظامی، برخلاف مسئولیت خود، به جرائم شهروندان متخلف رسیدگی نمیکند.شاهدان جنایات پلیس و سپاه، با روشهای مافیایی و تروریستی ساکت یا کشته میشوند.
جنبش سبز مانند حزب یا جبهه که رهبری متمرکز داشته باشد نیست و عده زیادی در سراسر کشور یا در وبلاگها هستند که تعداد دقیق آنها را نمیدانیم. این افراد با هماهنگی با یکدیگر دست به کارهایی میزنند که تاکنون مورد خطرناکی از این نظر ندیدهایم.
ویژگی این مانور این است که دولت آقای خامنهای دارد قانع میشود که الان احتمال بروز تحریمهای بسیار قویتر علیه ایران افزایش پیدا کرده است. شاید اگر این تحریمها موثر نباشند پایان ماجرا به جنگ برسد. با این همایش، دولت آقای خامنهای به دولت آمریکا و اسرائیل پیغام میفرستد که اقدامات نظامیبر علیه ایران آسان نخواهد بود و دولت ایران دارد خودش را برای این گزینه هم آماده میکند.
شرایط دیگر آن شرایط ۳۰ سال پیش نیست و آگاهی ملی در سطح بسیار بالاتر از آن زمان قرار دارد. اکنون این جنبش نیاز به رهبران ملی و سکولار دارد. آیا اصلاح طلبان سبز سیدی شخصیتهای ملی و سکولار محسوب میشوند که بتوانند این ملت رنگارنگ را برای مبارزه متحد کنند؟
جنبش سبز محصول یک مجموعه از تغییرات در سطوح تکنولوژی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است، تغييراتی که حاصل تجارب جامعه ايران در تحولات سه دهه اخیر است. بخش قابل توجهی از انرژی جنبش های اجتماعی جدید، از خودآگاهی حاصل از آن متاثر است. بنابراین جنبش سبز، یک جنبش کور نیست که با طرح شعارهای رادیکال یا تعدیل شده، بتوان بر امواج آن سوار شد و رهبران آن را تغییر داد.گذشته از آن چنين اقداماتی با منافع جنبش نيز مغايرت دارد.
قدردانی از آن که 25 سال زندان بود فیلم روزهای سبز حنا مخملباف برنده جایزه ویژه فستیوال زنان جهان آلمان شد و کارگردان، جایزه اش را که بیست و پنجمین جایزه این فیلمساز 21 ساله است به پاس مقاومت عباس امیرانتظام در بیست و پنج سال زندان به وی تقدیم داشت.
تحلیل سخنان زاکانی نیازمند بررسی موشکافانه است که بی شک از عهده یک مقال بر نمی آید. مساله قابل توجه دیگر اعتراف این طرفدار احمدی نژاد به همگرایی و اتحاد نظر اکثریت مسئولان عالیرتبه نظام و رهبران فکری و دانشجویان به عدم صلاحیت احمدی نژاد برای مقام ریاست جمهوری است.
کسانی که فاقد چنین تحلیلی از نظام سیاسی و «جنبش سبز» هستند، صرفا نگران «شعارهای تند» مردم در خیابانها و چگونگی کنترل آنها هستند، بدون آن که به دلایل آن توجه کافی مبذول دارند. این رویکرد سطحی نسبت به خطر رادیکالیزه شدن «جنبش سبز» را در طیف محافظهکار این جنبش (اصلاحطلبان حکومتی، تودهایها، بومیگرایان و سکولارهای حامی «جنبش اصلاحات») میتوان شاهد بود.
در آخر مسئلهء مردم ایران، مسئله ای عمیقی است. مذهب در تمامی تاروپود جامعه رشد کرده است. حتی بخشی از نیروهایی که خود را غیر مذهبی مخالف می دانند، نمی توانند از مذهب به تمامی کنده شوند. نیروهای مذهبی در هر زمانی در تاریخ معاصر توانسته اند اهرههای مبارزاتی مردم ایران را در دست بگیرند، حال در زمان مد بودن سرخ با سرخ علوی و بعد از رونق افتادن سرخ با سبز علوی. در این میان تنها رنگ پرچمها عوض می شوند، اهداف همان هستند. حال اینها بر حق هستند و یا نه؟