رفتن به محتوای اصلی

تصورش را بکنید؛ دیوید بکهام کاپیتان تیم فوتبال انگلیس بخاطر اختلاف با زنش خود کشی کند یا فرضا استکاتلندیارد او را بکشد. یک قصاب خود را از قناره آویزان کند و هفت نفر دیگر نیز خودکشی کنند. یکی برود سراغ زن بکهام بخواهد او را بکشد که چرا با شوهرت اختلاف داشتی!! آیا اتفاق چنین امری در انگلستان قابل تصور است؟ در ایران امروز خودمان چطور؟ چه کسی ممکن است بمیرد یا او را بکشند و هفت نفر به طریق بالا نیز خود را بکشند؟ آیا آن هفت نفر که خود را کشتند بخاطر آن بود که تختی یک چیز دیگری بود؟
این گناه ِ ما نیست که به آسانی توانسته ایم پیچ و مهره های ِ آن دستگاه ِ اوراغی را که کسان نام اش را حزب گذاشته اند باز کنیم و کسان را، ناخواسته، به از خود بی خود شدن برانگیزیم. کوتاهی از خودشان است که پایه ها را بر شن گذاشته اند. ما نکات ِ نقد خود را حتا شماره بندی نیز کرده ایم و پله به پله، مفاهیمی را که به کار برده ایم، توضیح داده ایم. حتا پیشزمینه ی ِ فشرده ای از مفهوم ِ پیکار (پلمیک) را، در نخستین نقد ِ خود، به دست داده ایم، تا که کسان بدانند منظور ِ ما از پیکار چیست و سخن مان را بر چه سنتی
باری دوستان توانایی این نقد و چالش مدرن و این ارتباط تثلیثی و شکاندن چرخه نارسیستی جهان سنتی ایرانی و دستیابی به فردیت جسمانی و جنسیتی چندلایه و ایجاد تفاوت و تحول در دیسکورس و ساختار فردی و جمعی ایرانی از طریق نقد و اشاعه چالش و فرهنگ مدرن و از طریق شکاندن این ژوئیسانس و چرخه نارسیستی ایرانی،مهمترین وظیفه یکایک ما و راه دستیابی ما به جهان مدرن و قدرت و خلاقیت مدرن و رهایی از سترونی قرون متوالی و گذار از بحران مدرنیت/سنت به جهان مدرن و متفاوت ایرانی و به فردیت مدرن و متفاوت زن و مرد ایرانیست.
کم یا بیش این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که مردم ایران دیگر آن «مردم سابق" نیستند. مردمی نیستند که در تغییر محیط اطراف خود از خود خودی نشان دهند. گرد بی تفاوتی چنان بر فضای زندگی ایرانیان نشسته است که آدم را به یاد تاریخ ایران می اندازد! همان تاریخی که حکایت از همزیستی دور و دراز مردم با دیکتاتوری دارد. و اکنون چنین بنظر می آید که این مردم عادت کرده اند تا «زیر بار ستم" زندگی کرده و هر از گاهی فقط درخلوت خویش زبانی به گلایه از فلک بگشایند!
_نویسنده مقاله، مثل مسلمانان در خواندن هر سوره قرآن که باید با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنند در طرح هر نظر و حرفش از "جمهوری خواهی" شروع میکند. نگاه ایدئولوژیک و مذهبی به " جمهوری خواهی" ریشه بی درمان شکست های طرح های ایشان و موجد آن است. درک نادرست از " جمهور مردم" و نتیجه گیری " جمهوری خواهی" از آن به مثابه تنها تعبیر آن در ارتباط به نگرش ایدئولوژیک و مذهبی ایشان و رفقا است و تحصیلات عالیه هم آنرا تصحیح نمی کند. بی تردید اولویت چنین تفکری در هر شرایطی در رابطه با دموکراسی و حقوق بشر...
و به راستی که تنهائی ِ آن مرد باید بی مرز باشد هنگامی که مردی در اندازه ی ِ محسن ِ کردی باید به پدافند از منش ِ او برخیزد. آیا به راستی حزب ِ مشروطه کسی را برای ِ به میدان فرستادن ندارد که دست ِ کم، سخن ِ فارسی را، توان ِ دریافتن اش باشد؟ کسان سخن را درنمی یابند که هیچ، کردار ِ سخن گفتن نیز، برون از دست های شان، سُر خورده است، چونان ماهی ای لیز در میانگه ِ رهکوره هایی که باید روزی به راست می انجامیدند.
به این خاطر زن درفیلم نیازی به استفاده از ویدئو و پخش آن برای دستیابی به لذت تن نمایی بیمارگونه ندارد و تنها می خواهد به یک فانتزی عاشقانه با معشوقش و ایجاد یادگاری از لحظه عشق جنسیشان تن دهد و اینگونه نیز لحظه ای بعد سراپا احساس میشود و دوربین را فراموش می کند. باری بایستی هم از این زن عاشق وبرتری او در همه جوانب بر این مرد احمق دفاع کرد و هم از تکذیب امیرابراهیمی دفاع کرد و از جسارت او برای دفاع از خویش در برابر این ترور شخصیتی پشتیبانی نمود.
_ اگر من میگویم رژیم با سرنوشت مردم بازی نکند و قطعنامه شورای امنیت را پذیرفته به تعامل با جامعه جهانی برسد و خطر جنگ را از سر ملت ما و امت خودش رفع کند، من موسادی و و سیایئ و جنگ طلب هستم !!
_لابیهای جمهوری اسلامی برآنند تا فشار بین المللی روی رژیم را زیر پوشش به ظاهر صلح خواهانه خود تعدیل کنند و از این طریق، تلاش هسته ای ایران را پوشش استتار کننده دهند.
_کدام عاقلی می تواند این ها را لابی رژيم يا فريبخورده يا نادان بداند؟ حتی همان مسعود و مريم هم می دانند که دروغ می گويند.
با آغاز روشنگری در اروپا تاریکخانه قرون وسطی در هم ریخت و بشر که سده های طولانی گرفتار اوهام و خرافات بود آزاد گردید. تحولات و دگرگونی های اجتماعی نخست علوم طبیعی را از شبکه وسیع و گسترده تقدس و فلسفه ایکه نام الهی بخود گرفته بود رها کرد ودر پی آن تجربه علمی برای شناخت واقعیت های دنیای جدید مطرح شد، علوم اجتماعی و نظری در راستای حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش گسترش یافت.در این راستا اندیشه ورزان علوم اجتماعی گاهی از درون کلیسا و معبد و گاهی از برون آن بر نظام موجود تاختند تا آن را از پای در آوردند
جنبش دانشجوئی ، جنبش زنان و جنبش کارگری ایران بخشی از جنبش ملی ماست و نیازمند رهبری فرا گروهی و فرا فرقه ائی ، عام و دموکراتیک . حزبی و ایدئولوژیک کردن این قبیل حرکتها مُثله کردن و ِ سقط کردن آنهاست. در آغاز انقلاب هم ، در دانشگاه های ما بر جنبش دانشجوئی ما همین رفت و ما نیاموخته ایم. حضور یک جنبش دانشجویی متحد در دوران انقلاب ، حتا به تنهائی، شاید میتوانست شعور افسون گشته و دین زده مردم مارا از طلسمی که به آن گرفتار آمده بودند به موقع برهاند.