Skip to main content

نگاه سولماز عزیز، در این

نگاه سولماز عزیز، در این
آ. ائلیار

نگاه سولماز عزیز، در این نوشته، مثل قسمتهای پیشین مقاله ، نگاهی ست «باز» ، و نه بسته، در ارزیابی حرکات و اندیشه ها، که تجارب ارزشمندی را در اختیار خواننده قرار میدهد. و نسل جنبش مسلحانه را در کل از نگاه تاریخی، کوتاه و روشن و درست ، معرفی میکند.این نشانه آگاهی عمیق و تیز بینی خواص نویسنده است. نویسنده ایکه با کارش نشان میدهد بر موضوع برگزیده اش، در جوانب گوناگون، خوب تسلط دارد. و در ارزیابی آنها بسیار تواناست. همه اینها به کنار. با آشنایی که از دید نویسنده در بخش های گذشته داشتم در کل کیفیت خوب این قسمت نیز برایم روشن بود. و قابل تصور. اما چیزی که در این بخش از مقاله ی ادامه دار او ، برایم قابل اندیشه بود ، یک جمله ی ساده و معمولی بود که چنین قید کرده است :

« تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی به علنی کردن کلیه اسناد و منابع تاریخی رژیم شاه ، برای استفاده تاریخ نگاران نپردازد، این کتابها و منابع در آنها از طرف من مورد استفاده ، و استناد، قرار نخواهد گرفت.» . و در این جمله واژه یا ضمیر « من» است. مینویسد مورد استفاده ی « من» قرار نخواهد گرفت. تمام سنگینی جمله ، مقاله ، مثل یک « کوه» روی همین ضمیر دو حرفی به ظاهر کوچک است. و در حقیقت از نظر من قله ی نوشته و اوج کار همینجاست. ضمیر، بدون نشانه ی تأکیدی ست؛ اما در لابلای کلمات و لحن کلی، خواننده تأکید را با همه ی گوشت و پستش احساس میکند. "من" استفاده نخواهم کرد! این من از آنجا دارای اهمیت و ارزش است، از آنجا، کوه و قله است که « استقلال تفکر» نویسنده را به تمامی بیان میکند. همانطور که در تمامی نوشته خواننده آنرا احساس میکند. گوینده که خانم قلم زنی ست « من» خود را مطرح و تصمیم گیرنده و تکیه گاه خود قرار میدهد. یعنی سخن شخصیت فردی خود را- سخن استقلال اش- را مینویسد. خودش نظر رد یا قبول- در ارزیابی تاریخ میدهد. تأکید غیر مستقیم بر این ضمیر- من -برایم خیلی جای اندیشه داشت. چرا که این من - تنها نیست. من هاست. من -های نسلهای جوان جامعه ماست. کسب استقلال از سوی آنها ست. به ویژه از سوی زنها. جامعه ایکه متوجه من خود شود- متوجه استقلال خود شده است- از حکومتگران- و نمایندگانش. سخن نسلهای نوی ست که امید و سپیده ی « آزادی» را قاصدک اند.