Skip to main content

بخش دوم:

بخش دوم:
Anonymous

بخش دوم:
لغتنامه دهخدا در بارة نحوة جاگزین شدن واژة «ایران» به جای «فارس» افزوده است: «چون اين صورت يعني پرشيا (persia) در زمان رضاشاه پهلوي در ايران نيز بکار ميرفت دستوري در منع استعمال اين واژه صادر شد و مقرر گرديد در کتابها و نوشته‌هاي ايراني همه جا واژه «ايران» براي ناميدن اين کشور به کار رود.

بی پرده‌تر باید گفت که: افغانستان نام سرزمینی است که در عهد باستان به‌نام ایرانویجه (جایگاه آریاها) و ایران و در دوره اسلامی به‌نام خراسان یاد شده است. ایرانویجه در عهد کیومرثی به‌نام هَنیره و در عهد پیشدادی و کیانی به‌نام ایران و در دوره‌ي اسلامی به‌نام خراسان بوده و در دو قرن اخیر موسوم به افغانستان شده است. [i]
یعنی در دوران باستان هیچ سرزمینی به جز افغانستان و پاکستان کنونی و بخشی اندک از ایران نوین، به‌نام ایران یاد نمی‌شده است، و ساکنان ایران نوین هیچگاه آریا خوانده نشده‌اند.

هم‌چنین پس از اسلام تا حدود دو قرن پیش به‌جز بخش اعظم افغانستان و بخش اندک ایران نوین هیچ سرزمینی به‌نام خراسان نبوده است.

در تاریخ نوین، اسطوره و تاریخ سه و نیم هزار سالة شاهان کشور ایران باستان (افغانستان کنونی) چون: پيشداديان (کَیومَرث، هُوشنگ، تَهمُورَث، جمشید ، فریدون، منوچهر بامی، زاب، گرشاسب و ...) و كَيانِيان چون: (کَیقُباد، کیکاوُس، کیخسرو، لهراسب، گشتاسب، اسفنذیار، بهمن، ملکه هُمای، دارا کَیانی، سام، زال، رُستم، سُهراب و...) و تاریخ و جغرافیای اَوِستای زردشت بلخی و شاهنامه ها و تاریخ ادبیات دری در افغانستان، مسکوت مانده و یا تحریف شده اند. گویا كه يك سياست نا نوشتة پنهان و جدي منطقه ای، اين عناوين را به نوعي معمّا و افسانه تبديل كرده است. همه به فرهنگ آريانای باستان و به فضایل و دانشمندان بلخ افتخار مي كنند، همه از عظمت تاريخ و هنر باميان و از تاریخ زردُشت و اَوِستا و از ادبيات شاهنامه‌ها و زبان پارسی دری که زادة محیط بلخ و زابلستان است و از افتخارات خراسانيان چون صفاریان و ملوک نیمروز، برمکیان بلخ، نوبختیان خراسانی و سوریان غور و... و از نقش آنان در پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی و از تلاش آنان در ایجاد ادبیات دری و حفظ زبان پارسی، سخن‌ها مي‌گويند. ليكن هيچ گاه از زادگاه و تبار سازندگان اين فرهنگ و تاريخ، به طور شفاف و تطبيقي سخن گفته نمي شود.
اگر بخواهیم از آریا و ایران تاریخی سخن بگوییم ناگزیریم که دست به دامن رِیگوِیدا و اَوِستا و شاهنامه ها شویم. زیرا تنها شناسنامه آریا و ایران تاریخی همین اسناد کهن میباشد و به‌جز این اسناد ، هیچ سندِ روشن و قناعت بخش و دسته اول دیگر وجود ندارد که از آریا و ایران نام برده باشد.
کهن ترین منبعی که از قوم «آریا» و از سرزمین آنان به‌نام «آریاوَرته» و «ایرانویجه» و «ایران» نام برده، به ترتیب ریگ ویدای سروش و اَوستای زردشت و شاهنامه های پارسی دری است. واژگانی چون «ایرانویجه» «آریاورته» «آریَه» «آریان» «ایران» و نام های «یَم» (جمشید) و «سام» و «تریته» (فریدون) و «کرشاسب» و نامهای کیانیان و نیز نامهای کوه هَرا و هَربُرز و البرز و اُوپَارسِیَن که به معنی رشته کوه هندوکش و بابا است، نخستین بار در سروده های مقدس «رِیگ بَید» و «اَوِستا» ذکر شده و پس از آن در شاهنامه ها بازتاب یافته اند. کشور ایران کهن در ریگ ویدای سروش به‌نام «آریاوَرتَه» و در اَوستای زردُشت به‌نام «اِئیریاناوَئِجَه» و در یونانی به‌نام «آریانا- آری یر» و در شاهنامه های دری به‌نام «ایران» و ایرانشهر و «ایرانزمین» و در منابع عربی دوره اسلامی به‌نام «آریان» یاد شده است.
این اسناد کهن که همگی زاده محیط جبال هندوکش و بابا است، سرزمین افغانستان و پاکستان کنونی را به نام ایرانویجه (جایگاه آریانها) و به‌نام ایران یاد کرده اند
جغرافیای تاریخی و اجتماعی ایرانویجه در عهد اَوِستا و جغرافیای ایرانِ شاهنامه غیر از جغرافیای تاریخی و اجتماعی ایران نوین بوده است. ایران نوین سرزمینی است که در عهد باستان به‌نام ماد و مازندران و در قرون میانه به‌نام پارس و عراق عجم یاد میشده است.