Skip to main content

شوربختانه در کتاب "مقدس"

شوربختانه در کتاب "مقدس"
Anonymous

شوربختانه در کتاب "مقدس" مسلمانان هیچ شاهدی دال بر انسان بودن یا اهل کتاب بودن پیروان آئین بابی و بهائی به چشم نمی خورد. نقل قول هائی نیز که به کار رفته است، در نگاه درون متنی معنا دارد و شامل همان باصطلاح "اهل کتاب" است. غیر از این هم البته ممکن نبود و نیست، چون پدیده آئین بابی و بهائی، پدیده جدیدی است. هرچند بنیانگزار آئین بابی مدعای خود را با موضوع "امام موعود" و سپس پیامبر یا مظهر امر جدید با تکیه بر اعتقادات شیخی استوار ساخت و از سنت اسلامی بهره گرفت. ازاین حیث، کتاب "مقدس" مسلمانان راه حل نیست، بخشی از مشکل است. هرچند تلاش برای خوانش انسانی و تفسیر نوعدوستانه از این کتاب، امری پسندیده است زیرا خشونت زداست. آئین بابی و بهائی هر دو به دفاع از اسلام پرداخته اند و می پردازند، و از خانواده ادیان پشتیبانی می کند. دریغ این است که این نواندیشان دگردین به ناحق توسط خشک اندیشان مسلمان سرکوب و

به قتل می رسند. آئین بابی و بهائی تجدد دینی است به معنای نسخ شریعت اسلامی و تکامل گفتمان دینی. تمام تلاش این نواندیشان دینی آن بود و هست که خوانش به روزی از دین ارائه کنند و منافات دین و اعتقادات دینی را با لوازم عصر جدید کاهش و تسکین دهند. بی جهت نبود و نیست که نوآوری بابیان و بهائیان به شدت سرکوب گشت و می شود. آن جوان فرهیخته 25 ساله شیرازی که دعوی مظهر امری کرد و گفت من همان موعودی هستم که شما جامعه مسلمان هزار و اندی سال در انتظار آن می سوختید، به پایان فتوا حکم کرد و جواز صدور فتوا را از روحانیت سلب کرد. اما طنز تلخ تاریخ در این سرزمین بود که او به دست فتوای خشک اندیشان دینی به تیرباران محکوم گشت. یا هم او بود که دستور به تعطیل نماز جمعه داد زیرا واقف بود که نماز جمعه سنگر خشک اندیشانی است که جز به زبان زور و خشونت واژه دیگری در انبان ندارند. داستان آئین بابی و بهائی داستان تجدید جان دینی در شوره زار خشک اندیشی دینی بود و دعوی آن داشت و دارد که دینداران را به دینی بیآرایند که موجب افتراق تدین و تجدد نگردد و منطقه فراغ این دو را به طور برجسته ای کاهش دهند. آنان پیشاهنگان نواندیشی دینی در عصر قاجار بودند که چاره را در بنیانگزاری دینی نو دیدند و خط بطلان بر دستگاه روحانیت و طبقه روحانیت، قدرت فتوا و لباس روحانی، و تبعیض های نهفته در خوانش های رسمی درباره زنان و پیروان ادیان دیگر کشیدند؛ طلایه دار برابری حقوقی میان زن و مرد، آموزش عمومی و رفع تبعیض های جنسی، فرهنگی، دینی، جنسیتی، اقتصادی و غیره شدند. کتاب "مقدس" مسلمانان در دست اولیای خشک اندیش دینی که استاد رصد ردپاهای خشک اندیشی در کتاب "مقدس" خود بودند، به ابزار و اهرمی برای کشتار این نواندیشان دینی بدل گشت. کشتار بابیان و بهائیان لکه ننگی است که بر پیشانی تاریخ این سرزمین خفته در خون و سرکوب و کشتار و تبعیض داغ شده است. داغ ننگی؛ که حکایت از نارواداري دینی و بستر خشونت پرور روابط اجتماعی است. این قفل فقط به دست کلید اعلامیه حقوق بشر و در زیر سایه سکولاریسم و دمکراسی باز می شود. و آن کتاب کهن سیمای ژانوسی دارد که هر خواننده ای را به تفسیری متفاوت و متضاد برمی انگیزد. این انبانِ اَنباشتۀ ضد و نقیض ها است که تاریخ این سیمای ژانوسی را رقم می زند. هرچند هر کتابی به ظن ما معنا می دهد، اما این به این معنی نیست که در هر کتابی نشانه هائی برای تاویل های متضاد نهفته نباشد. آشتی پیروان ادیان، از حیث اجتماعی و زیست جمعی، در گروی حقوق سالاری و رواداری است. اگر نواندیشان دینی مسلمان به خوانش دربرگیرانه و فراگیر نوعدوستانه رغبت نشان دهند و کمر همت به ببندند، سنگفرشِ حقوق بشر و انسان سالاري را تمهیدات می چینند. درهرحال نوعدوستی دینی در آن کتاب "مقدس" از نوع کمینه ای است و نه بهینه ای. از حیث تحول نوعدوستی دینی در تاریخ، این آئین بهائی است که تفسیری فراخ و همه -در-برگیر از انسان ارائه می کند. هرچند آن جا هم پدیده ای به نام "طرد روحانی و تشکیلاتی" به چشم می خورد اما به هیچ عنوان با "جزیه" و امثالهم سنخیت ندارد. و انسان متدین کسی است که نوعدوست و دگردوست باشد.
ازهمین روی است که سخنان زنده یاد آیت الله منتظری و به تبع او، سایر نواندیشان دینی که بر اساس تعریفی از رواداری به معنای حق ناروا بودن از حقوق دینداران آئین بابی و بهائی دفاع می کنند. و این نشانه و موید تمایز میان آنان و آن تفسیرهای انقباضی و خشونت پرور امثال مصباح یزدی است. ایدون باد.