Skip to main content

همانطور كه همه مي دانيم روباه

همانطور كه همه مي دانيم روباه
Anonymous

همانطور كه همه مي دانيم روباه پيراستعمار، با يك نقشه حساب شده و با همدستي ارتش شوروي و آمريكا كه بعدها متفقان عزيز ما در جنگ جهاني دوم شدند زير پاي رضا شاه را خالي كرد و او را كه ديگر بال و پرش ريخته و هيچ پايگاه و نقطه اتكايي در ميان مردم نداشت به راحتي از مسند سلطنت به زير كشيده و به يكي از مستعمرات خود يعني جزيره موريس در آفريقاي جنوبي تبعيد كردند.,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

رضا شاه پير و از تخت افتاده كه بعد از تبعيد از ايران ، هزارجور درد و مرض به جانش افتاده بود درگرماي طاقت فرساي جزيره موريس روي صندلي چوبي دسته عاجي نشسته، با بادبزن حصيري خودش را باد مي زد و طبق عادت بر مسببين تبعيد و آوارگيش دشنام مي داد و به گذشته ها مي انديشيد. بعد از اينكه وي به قول سرريدربولارد سفير مغرور و كينه توز دولت انگلستان در تهران، مانند زنان نانجيبي كه هر شب را با يكي سر مي كنند با يك چشمك فاشيستهاي آلمان نازي به دولت بريتانيا پشت كرد و مشغول پالوده خوردن با يك بيماري رواني خطرناك بنام آدلف هيتلر گرديد. همگان پيش بيني مي كردند كه ماه عسل اين شاه ديكتاتور و يكدنده، با انگليسيها به پايان خود نزديك شده و از نظر آنگلو ساكسونها ، ديگر ماندن وي بر تخت سلطنت ايران بدور از حزم و احتياط خواهد بود.
همانطور كه همه مي دانيم روباه پيراستعمار، با يك نقشه حساب شده و با همدستي ارتش شوروي و آمريكا كه بعدها متفقان عزيز ما در جنگ جهاني دوم شدند زير پاي رضا شاه را خالي كرد و او را كه ديگر بال و پرش ريخته و هيچ پايگاه و نقطه اتكايي در ميان مردم نداشت به راحتي از مسند سلطنت به زير كشيده و به يكي از مستعمرات خود يعني جزيره موريس در آفريقاي جنوبي تبعيد كردند. هر چند اينك ديكتاتور پير و بيمار، با كمك دو عامل يعني دوستان انگلوفيل و سياست كم و بيش موافق دولت بريتانيا، توانسته بود از دست سربازان روس و مردم خشمگين ايران، جان بدر برده و در كنج عافيت بخزد و فرزند ارشدش محمدرضا پهلوي يا به گفته او "مملي دست و پا چلفتي"را به جاي خود به تخت بنشاند اما شرايط جوي نامساعد، مارمولكهاي سمج موريس كه جزيره اي در منتهي اليه خط استوا با آب و هوايي گرم و طاقت فرسا بود، بيماري هاي متعدد از جمله حملات قلبي مكرر و نهايتا
افسوس از گذشته، طاقت رضا شاه را طاق كرده بود. هرچند انگليسيان در تبعيدگاه ژوهانسبورگ احترام زيادي به رضا شاه گذاشته و هنوز هم او را "اعليحضرت رضا شاه
پهلوي " خطاب كرده و شاه را ميهمان دولت و "عليحضرت ملكه بريتانياي كبير" مي دانستند نه يك زنداني، اما رضا شاه كه بسيار زيرك و هنوز يك قزاق هفت خط بود، به خوبي مي دانست كه اين جملات همه تعارف و حرفهاي "صد من، يك غاز" است كه براي دلخوشي او گفته مي شود. به گفته فريدون جم شوهر شمس پهلوي و داماد رضا شاه كه وي نيز به همراه شاه مخلوع به تبعيد خود خواسته به موريس و ژوهانسبورگ آمده بود، هر وقت انگليسيان شاه پير را " اعليحضرت" خطاب مي كردند او كه فكر مي كرد مسخره اش مي كنند با شنيدن اين جمله، چشم غره مي رفت و دندان قروجه مي كرد. يكي از بيماري هاي جدي و خطرناكي كه رضا شاه به آن مبتلا بود و عاقبت هم جانش را بر سر آن گذاشت بيماري قلب بود.