نوشته فوق، نوشته ای، بسیار

ندارد، با دستاویز قرار دادن، و سؤ استفاده از آرم ستاره سرخ، که گوئی با مشتی مردم ساده، و احمق سر و کار دارد، با تکرار مکررات، و کلی گوئیهای پیش پا افتاده، و سو استفاده از مفهوم دموکراسی، تلاش دارد، ملل غیر فارس را به بهانه نقد پوپولیسم، از کسب آزادیهای مدنی، زبان مادری، خود گردانی، و بدست گرفتن اختیارات " حق تعیین سرنوشت" باز دارد، و هر کس را که از حقوق و خواسته های مردم حرف بزند، و از آن دفاع بکند، پولولیست معرفی میکند، و به این بهانه میخواهد، با سرکوب خواست ملل ستم دیده، به پای خلقهای چند ملیتی جغرافیای ایران، زنجیر بزند، و همه آنانرا را دسته حمعی به گاو آهن، و خیش به بندد. و چنین است که او با شدت تمام، از بدست آوردن آزادیهای زبانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و حق تعیین سرنوشت ملیتهای غیر فارس وحشت دارد، و با آن مخالف است. و هدفش همچنانکه از گفتار عوامفریبانه اش پیداست، در زنجیر نگهداشتن خلقهای جغرافیای ایران است. و چنانکه از لحن صحبتش بر می آید، بنظر میرسد، که او شخصی اولترا ناسیونالیست، خود خواه، ضد خلق، دیکتاتور، و به معنای واقعی یک فالانژ تمام عیار است، که چهره واقعی خود را پشت مفاهیم خوشایند مارکسیستی پنهان کرده است. اگر دقت شود، حزب هیتلر برای فریب مردم آلمان خود را با نام "سوسیالیسم ملی" خطاب میکرد. فردی که به هیچ اصول و معیار هومانیستی، و اخلاقی پایبند نیست، چطور میتواند از حقوق، زحمتکشان، و کارگران، و خلقهای ایران دفاع بکند. چنین شخصی اگر قدرت داشته باشد، برای اجرای مقاصد شوم "تمامیت ارضی"، و استعمار، و استثمار فرهنگی ـ سیاسی خلقها، و تحمیل زبان عقب مانده خود بدیگران، در فردای جهنم ایران، به سبک هیتلر بزرگترین کوره های آدم سوزی را، راه میندازد. حالا باید از چنین عنصری پرسید؛ چه فرقی بین او، و فاشیستهای دیکتاتور رژیم جنایتکار تهران وجود دارد؟