Skip to main content

حالا این داستان مااست. یعنی

حالا این داستان مااست. یعنی
Anonymous

حالا این داستان مااست. یعنی داستان ذهنیتِ استبدادزدۀ در تکاپوی رهایی از استبداد که پدیده "کشف حجاب" را در حوزه "کشف دمکراسی" به تکرار نشسته است. و مانند "کشف حجاب" به "کشف دمکراسی" می اندیشد. ذهنیتِ استبدادی که مست از بادۀ باصطلاح مبارزه با استبداد، میزان و معیار "کشف دمکراسی" را، مانند "کشف حجاب"، استبدادسنجي نهاده است. گویی که هر مبارزه با استبدادی، شاهدی بر دمکراسی خواهی است. نه جای شگفتی است و نه جای حیرت؛ زیرا پدیده "کشف دمکراسی" دگردیسی و تحویل "کشف حجاب" از استبداد است نه مبانی دمکراسی؛ که مستلزم خانه تکانی عمیق ذهنی و بُن سازی خودبنیادي میانکنشي با خودبنیاد دیگر است. در نگاه این "کشف دمکراسی"، مانند "کشف حجاب"، انتشار یک مصاحبه با یک کارشناس در یکی از تارنماهای وزین کارشناسی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی، تبدیل به "دفاع از نظام جمهوری اسلامی" می گردد! هواداران "کشف دمکراسی" از

دمکراسی، مانند "کشف حجاب"، برداشتن نقاب و روبنده و لچک از استبداد را، آن طور که استبدادخوئی آنان تکلیف می کند، مراد می کنند. و مانند، آن روی سکه استبداد حاکم، که انتشار یک مقاله از مخالف استبداد را فتوای صدور حکم تعطیل و بگیر و ببند، تعریف می کنند، این روی سکه استبدادزدگي نیز با همان سازوکار فکری، اما این بار با نقاب دمکراسی ضداستبدادی، همان نگاه را تکرار و بازتولید می کند. و این هردو، چه حامیان استبداد حاکم و چه به اصطلاح خیل هواداران مستبد دمکراسی ضداستبدادی، که به هیچ روی الزاماً هوادار دمکراسی نیستند چون ضداستبداداند، بر خوان یک سفره نشسته اند و از یک چشمه می نوشند یعنی از چشمه استبداد. و البته این خوی مستبدِ ذهنیتِ استبدادزدۀ "کشف دمکراسی"، درست مانند آن خوی مستبدِ "کشف حجاب"، استادِ پاکسازی امر تناقض نما است، و عطش سیری ناپذیر او، همانا استقرار جامعه پردیسی است که هیچ نشانی از خیر و شرّ ندارد. ذهنیتِ مستبد که ملکه ذهن اش تقلیل است، استبداد را فقدان دمکراسی و دمکراسی را، فقدان استبداد می داند. و این دور باطل استبداد است که در پروژه "کشف دمکراسی"، مانند "کشف حجاب"، تولید و بازتولید می شود. او تناقض جوی است، اما در نمی یابد که آن چه او تناقض می نماید، خطای دید اوست نه خطای سخن آن کارشناس. چون سخن آن کارشناس درست همین اکثریت شکننده مرسی است که در انتخابات ریاست جمهوری با رای اکثریت مطلق یا اکثریت نسبی برنده نشد، بلکه رقابتی پایاپای و نزدیک بود. اما دمکراسی، بر طبق قواعد و ضوابط موجود، همین پذیرش رای اکثریت ساده یا شکننده است. این که جمهوری اسلامی از جریان مصر بهره برداری سیاسی می کند و خوراک تبلیغاتی او شده است، امر عجیب و غریبی نیست، بلکه پرده از سیمای ژانوسی آن برمی دارد. هرچه جمهوری اسلامی بیشتر بر طبل این تبلیغات بکوبد، بازخورد آن در میان اقشار اجتماعی که به تجربه و در واقعیت، در روزمرگی خود، ماشین سرکوب نظام را حس کرده اند و به عینه تجربه کرده اند، برعکس خواهد بود. و خواهند گفت آن کس که به سرکوب مردم در مصر اعتراض می کند، اما در خانه خود مردم را سرکوب می کند، گویی از یاد برده است که: چراغی که به خانه روااست، در مسجد حرام است!
مخالفت با استبداد، هنوز به معنای مبارزه برای دمکراسی و دمکراسی نیست! این درس تلخ و گزندۀ بهمن پنجاه و هفت است. درسی تلخ که شاهدی بر این مدعااست که "دیو چو بیرون رود، فرشته در نیآید"! دمکراسی درست با همین دیدگاه دیو-فرشته مباینت دارد. به همین جهت است که پدیده "کشف دمکراسی"، مانند "کشف حجاب"، دور باطل استبداد است و تولید و بازتولید استبداد. راه برونرفت از این دور باطل، وداع از این دیدگاه خیر-شرّی، و خانه تکانی اصطبل آژیاسِ ذهنیتِ استبدادخوي ضد استبدادي است. ذهنیتِ استبدادی ضداستبداد روایت غریبی از تاویل و تفسیر دارد. به جای آن که به متن بپردازد، - او به هیچ وجه نمی خواهد وقت خود را با خواندن متنی که در نظام جمهوری اسلامی تولید شده است، هدر دهد، چه رسد به خواندن آن و نقد و وارسی کلیدواژه های متن-، نقد را گذاشته است و به نسیه پرداخته است. و آن "نسیه" را هم براساس تفسیر انقباضی و شِمّ ضداستبدادی اما نه دمکراتیک خود چنان قلع و قمع می کند که به دگردیسی می افتد. خوی ذهنیتِ مستبد استبدادزده این است که چون از رمزگان پاک-نجس پیروی می کند، هراس دارد که با خواندن و تحلیل یک متن مصاحبه - که در نگاه او "مقاله" می نماید- گویی به نجاست استبداد گرفتار
بگذریم. اما سخنان غلامعلی خوشرو و تحلیل او از وقایع مصر، تحلیل واقع بینانه است: "گفتگوهای ملی باید شکل گیرد و همه گروههای سیاسی و اجتماعی از منطق «همه یا هیچ» خارج شوند و بازی برد بردی شکل گیرد. بازی کنونی بازی باخت باخت برای همه گروههای مصر است و برای جامعه مصر به شدت خطرناک است."