Skip to main content

محضر باسعادت قطب عالم امکان،

محضر باسعادت قطب عالم امکان،
Anonymous

محضر باسعادت قطب عالم امکان، نقطه پرگار جهان جناب مستطاب اهبر، اعرالله مقامه الشریف فی الدنیا و الآخره! اینکه ذات همایونی آن وجود ذیجود نگران و دلتنگ بنده کمترین شده اند، بسی مایه امتنان و افتخار است. الغرض و از آنجا که امر ملوکانه حضرتش بندگان را مطاع است، و برای آنکه ایام تعطیل بکام ذات مبارکش شیرین شود، وجیزه زیر در وجه جوابیه تقدیم می شود، نکند که خاطر مبارک ظن به کم‌محلی و بی‌اعتنایی بفرماید و مکدر بشود! از خدای قار و واحد که پنهان نیست، از سایه‌اش هم که ذات نواب همایونی شماست نباید پنهان بماند که حقیر مطلب جناب اشرفتان را در حد مزاح و مطایبه دیدم و نخواستم با جدی گرفتن آن و نوشتن جواب مصدع اوقات مبارک شوم. اینکه فرموده‌اید کمترین بیاید و باعث انبساط خاطر خوانندگان شود، اگرچه نظر لطف قبله عالم را می رساند، ولی همانطور که مسبوق به تقریرات شما هست، این قبا را فقط و فقط برای قامت رعنای

همایونی شما دوخته اند و من و امثال من را نمی رسد که پا در این کفش گهرنشان کنیم. الغرض تا شما هستید، جهت خنداندن خلائق نوبت به تازه کاران کم مایه ای مثل حقیر نمی رسد.
اول اینکه امر فرموده اید حقیر بیایم و در باره «انترناسیونالیسم جهان وطنی، و مرزهای آزاد بین المللی، سرحدادت در حال فرو ریزی، وطن کره زمین، .. و آرم ستاره سرخ، و امثالهم» قلم بفرسایم. خدمت باسعادت وجود ذیجودتان عارضم که گویا ذات مبارکتان این بنده را با یک بنده خدای دیگر" تبریزی" نام عوضی گرفته اید و گناهان کبیره ایشان را به پای این حقیر سراپا تقصیر نوشته اید. واگرنه که من در برابر همه خلائق حاضر و غایب قول شرف می دهم که اگر شما یکجا در تقریرات این کمترین اثری از «انترناسیونالیسم جهان وطنی، و مرزهای آزاد بین المللی، سرحدادت در حال فرو ریزی، وطن کره زمین» و علی الخصوص «ستاره سرخ» نشان دادید، ترک این دیار کنم و خاک غربت بخورم و مادام العمر خودم را از مملکت ایران گلوبال نفی بلد کنم! در ممالک راقیه عالم و در میان اهل علم رسم است که قبل از اظهار لحیه در باره کسی، اول نوشته هایش را می خوانند و حرف دیگران را به او نسبت نمی دهند، چه رسد به آنکه از او طلب استغفار هم بکنند. این رویه که آهنگری در بلخ گناهی بکند و در شوشتر گردن مسگری را بزنند، فقط مخصوص ملت عشیره پرست ما است و جناب اقدس باور بفرمایند، یک آدم مدعی، حکما نباید چادر و گاو و شترش را روی کولش بگیرد تا به او عشیره پرست بگویند، همین کارها را که بکند و همین حرفها را که بزند، ذات و ذریه اش عیان می شود و می شود فهمید سر کدام سفره نان و از کدام چشمه آب خورده است!
در ثانی در مبحث "وجود" ظن من بر آن است که شما با بنده سر شوخی و مطایبه دارید، واگر نه که حتی تصور چنین خبط بچگانه ای از جانب جناب اشرف شما برای حقیر ممتنع است. قدر مسلم آن است که اگر بحث در باب "وجود" در استدراک فلسفی آن باشد (که نیست) حق با جناب همایونی شما است. در مقام مثال وجود انسان به ما هوه نفسهو قابل انکار نیست. ولی اگر کسی از انسانهایی حرف بزند که در کره عطارد مشغول قنات کندن هستند، آنوقت می شود از موجود موهوم و مسخره ای بنام انسان حرف زد، این به معنی نفی "وجود" انسان به ما هو انسان نیست، بلکه به معنی عدم وجود آن در کره عطارد و در حال نقب زنی و کندن زمین است. الغرض "وجود" پانفارسیسم و شوینیسم فارس در شاکله قدرت این مملکت درست به اندازه "وجود" مقنی و چاه کن در عطارد "موهوم" است. چنین خبط مبتدیانه ای از جناب اشرف شما که اشرافتان به کلیه علوم منقول و معقول شهره خاص وعام است، بعید بود.
و ثالثا در باب گرد و گردو که فرموده اید، شکی در این نیست که ربع مسکون که سهل است، اگر سرتاسر کائنات را هم بگردید، شاید هیچ گردویی دستگیرتان نشود که گردِ گرد باشد. ولی شما که در هر مکتبی استاد و در هر میدانی پهلوان هستید، علی القائده باید به صناعت "مثل" و "مناقشه" در زبان فارسی مستحضر باشید و بدانید که دومی را در اولی راه نیست و اسلاف شریف ما خط کش و گونیا نداشتند و مثل امروزیها بیعار و بیکار نبودند که عمر عزیر را صرف ماهیت هندسی گردو بکنند. الغرض از اطلاعات پرفایده جناب مستطابتان در وجه صنعت پرورش گردو بسیار مشعوف و محظوظ شدم، دخالت گردوبازان در امر سیاست هیچ منفعتی که نداشته باشد، حداقل سواد مستوفیهای گردو ندیده ای مثل حقیر را بالا می برد.
زیاده تصدیع است