Skip to main content

حضورمنور، بارگاه مبارک و

حضورمنور، بارگاه مبارک و
Anonymous

حضورمنور، بارگاه مبارک و مستطاب، و با کرامت رجب الغفور، رازی مکرم! عطف به جمیز جواظ، از شوق خواندن صناعات مفکور، وافاضات مهدوش، از فرط افراط، برمعبر تفریط در آمده، به قرین کمیل، و سبیل مجیل، در حیطه حفاظ، یقین به لحاظ است که قلم از فرط تعویل در ذوق کمال، و زبان به تعریب سوا، در حیطه قریل، به لکنت قفا تلویح نماید، که چنین تسوید تبادر الذین، درجرید منظر، تخصیص به نمود آید، بدین محاذ، در تدقین مجاز، تکلیف به عهد است، که در تدخیل و تلویح هجا، تجنبس به تنصیرچنان است، که تعدیل حسا، بر قوام خاطر، تخلخل نیاید، زیرا در قید نوال و تکثیر محال، و تشجیع مجال، در احاط نظور، مراعات حضور، ارج بملزم است. ما را در اهم حب، نه بر کنز عدو است، بلکه تفکیر شنیع و حشو مجیز، در توارد بر تبیین ارباب، مقصود به ارجح، تصبیح نباشد، و شما جنابان را، در تداخل ابصر، اشارت به تنویل، در توارد تنتیل، تبصیر به نمود چنان

برآبد، که حضرت اشرف بیهوده و بدون منطق بطور گستاخ مقال میفرمائید که: " لابد جناب نوابتان مستحضرید ...که چون رازی نام یک لا قبایی پرده از خبط عظیم و شطح حجیم جناب اقدستان برداشت، از معرکه مجادله متواری شده اید و بنا بر رویه مرسوم جماعت عشیره پرست خودتان را به کری و کوری زده اید تا آبها از آسیاب بیفتد و اسباب خجالت ذات مبارک همایونی شما را بندگان به طاق نسیان بسپارند!؟ " پایان افاضات تخلیه. به یمن چنین خبط و جسارتی در تناصر فهد، مرکب عداوت را، در میدان جهالت، به تسجیل شجیع، در مصاف شعب، بتازیدن تصویغ بر گرفته، به تجمیع قوا، ساحت افذ را، مخلوع الحضور دیده، و چنین تصعیدی در تشریح قلم، در قوام تفهیم، خویشتن را زار و مجیز گرداند، که چنان جحاظ بصر، در باب وهم، و تفکیر تنفیر، در ساحت قرا چنان آید، که در خلال مقصود، نمود به تظهیر محاذ بباشد، تغشیش و تطمیع احوذ، برغم تجویز غلیظ، بر اخلاق نشاید، و چنین تکثر غیر معقول و تماما آبکی، از جانب حضرت اکرم، از حیطه تعقیل مجزا بباشد. و عرض به شرف مبارکت، امید است خداوند تبارک، وجود جلیل حضرت اشرف را، بزودی از کنز کنازان، شر شیاطین، محفوظ، و از لحن مجانین، خبط عظیم، و حجم شتیم شفا بفرماید. التماس دعا!