Skip to main content

آقای یغمایی شما بیشتر ازاین

آقای یغمایی شما بیشتر ازاین
Anonymous

آقای یغمایی شما بیشتر ازاین که گفتید برایشان ودر وصفشان نوشتید. به اینجا نگاهی بیاندازید
http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view=article…

نشريه مجاهد 643- 21 بهمن 82

يغمائى

حدود بيست و يك سال قبل هنگاميکه از مرز تركيه از ايران خارج ميشدم يك شعر دو سه خطي نوشتم به اين مضمون:

به جستجوي تو در اشك,...

به جستجوي تو در خون,..........

به جستجوي تو اي انقلاب......

به جستجوي تو اي آفتاب,.........

ميجنگيم.............

سالها گذشت و هزاران بار جمع شديم، در سرما فرياد زديم، هزاران بار جنگيديم و كشته شديم،

مجموع مان را ميگويم. ميانسالهاي ما پير شدند, پيرها در گوشه و كنار دنيا زندگي را وداع كردند و از ميان ما رفتند، جوانها به سن ميانسالي پاگذاشتند و بچه هايمان بزرگ و جوان شدند. ولي طي اين سالها يك چيز هرگز عوض نشد، بعد از اين هم باز ما هزاران بار جمع خواهيم شد، باز هم خواهيم مرد، باز هم كشته خواهيم شد، ولي يك چيز هرگز تغيير نخواهد كرد،و آن هم اينست كه ما از آزادي دست بر نخواهيم داشت.

در جهاني كه رذالت به سياه ترين شكلش مي تازد، در جهان خامنه اي، هاشمي رفسنجاني و خاتمي و آن اوباشاني كه در گوشه و كنار جهان از اينها حمايت ميكنند ما نميتوانيم و هرگز از آزادي نخواهيم گذشت.

دوران عجبيي است رذلترين آدمها دارند از آزاديخواهان حساب پس ميگيرند، دوره يي است كه مجاهد خلق، مبارزان، رزمندگان ارتش آزاديبخش، پناهندگان سياسي و كساني كه سوداي آزادي ملت خود را دارند بايد حساب پس بدهند. شگفتا،شگفتا از اين روزگار، ولي تأکيد ميكنم آن كسي كه خواهد باخت، آخوندها هستند و ياران آخوندها، مبارزه براي ما در روزگار كنوني ديگر اختياري نيست، مقوله يي است جبري. ما مجبوريم كه مبارزه كنيم. اين را بايد به گوشهاي كر و پنبه گرفته آخوندها و حاميانشان فرو كرد که در مقابل اين ظلم و ستم كه بر ملت ما ميرود ما نميتوانيم مبارزه نكنيم.

دوستان عزيز

زمان را نه آخوندها ميتوانند اره كنند و نه آن سرمايه داران پست فطرتي كه ميخواهند از آخوندها حمايت كنند. زمان از پولاد مقاوم تر است. مجاهديني كه سال44 بنيادگذاري شدند و ارتش آزاديبخش كه در سال66، چه با سلاح و چه بي سلاح بخشي از زمان جهان كنوني و بخشي درخشان از تاريخ ايران را به خود اختصاص داده و اين فراموش نخواهد شد و بدون ترديد سوخت تاريخ آينده ما خواهد بود. مگر ما بابك را فراموش كرديم، مگر جنبشش بعد از 22سال پيروز شد- البته همين جا در پرانتز بگويم كه اين جنبش پيروزخواهد شد- مگر يعقوب فراموش شد، مگر ميرزا كوچك خان جنگلي، مگر ستارخان و باقر خان فراموش شدند، و اگر اينها را از تاريخ ما حذف كنند از هويت ملي و مبارزاتي ما چه ميماند. در دوره معاصر نيز بخش بسيار ارزشمندي از هويت و شرف ملت ايران را مجاهدين و ارتش آزاديبخش نمايندگي ميكنند. اين تمام حكايت است و داستان فشاري كه بر مجاهدين در اين روزها وارد ميآيد، چيزي جز اين نيست كه ميگويند مبارزه نكنيد، آزادي را نخواهيد، به اسارت تن دهيد و سفره يي را كه آخوندها از خون و گوشت و پوست ملت ايران گسترده اند، باز بگذاريد تا باز هم ما بدريم و بتازيم و خون ملتي را بخوريم و هر چه پروارتر بشويم. ولي اينطور نخواهد بود، جواب را دوستان دادند، و من پس از 22سال يك فعل را در آن شعركوتاه عوض ميكنم و ميگويم:

به جستجوي تو در اشك..........

به جستجوي تو در خون.............

به جستجوي تو در كوه، شهر، جنگل، دشت..............

به جستجوي تو اي انقلاب.................

به جستجوي تو اي آفتاب، مي جنگيم،..........

باز هم مي جنگيم،...................

تا لحظه پيروزي مي جنگيم و از سوداي آزادي ملت خود دست بر نخواهيم داشت.--------

درود بر رزمندگان

ارتش آزاديبخش ملي ايران