Skip to main content

دوستان گرامی، اگر ما زمان

دوستان گرامی، اگر ما زمان
تبریزی

دوستان گرامی، اگر ما زمان کنونی را رها کنیم و برای کهنه پرست بودن در هفتاد سال پیش و زمان پیشه وری زندگی کنیم بازنده خواهیم بود! اما اگر با بررسی رویدادهای تاریخی و پندآموزی از آنها برای زمان کنونی چاره اندیشی کنیم برنده خواهیم بود! سخن درباره پیشه وری بسیار بیش از آن است که در یک یادداشت کوتاه بگنجد و درباره پیشه وری باید نوشتاری گسترده نوشت و به فراخی در آن باره سخن گفت اما چند چیز درباره پیشه وری بی چون و چراست: یک – دشمنان پیشه وری او را خائن، وطن فروش، مزدور بیگانه، تجزیه طلب و ..... می نامند و هواداران پیشه وری او را دموکرات، آزادیخواه، مردم دوست و ..... می نامند اما نه دوستان پیشه وری و نه دشمنان پیشه وری او را یک (ناسیونالیست) نمی نامند! آری، پیشه وری هرگز یک ناسیونالیست نبود و حتی پیشه وری نوشته های تندی درباره گروهی در ترکیه که با الگوبرداری خنده دار از آدولف هیتلر جنبشی .....

..... را به نام (بزقوردیسم) برپا کردند نوشته است و آن نوشته ها هم اکنون در دسترس همگان هستند! و سخنانی را که پان نامه نویسان ترک ایرانی درباره نژادپرستی و زبان پرستی می گویند و می نویسند پیشه وری حتی برای یک بار هم که شده نگفته و ننوشته است! دو – هرگز پیشه وری رژیم ایران را رژیم فاشیست فارس و رژیم شوونیست فارس و رژیم قوم آریا و ..... ننامیده است و خواسته اش دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس نبود و دوستان فارس و کرد و به ویژه ارمنی پیشه وری بسیار بودند و به فراوانی نیز از او پشتیبانی کردند و دچار رنج ها و آسیب های فراوان شدند که داستان آن بسیار دراز است. سه – آن چنان که پان نامه نویسان می گویند ارتش شاهنشاهی هنگام تاختن به نیروهای پیشه وری ارتش فارس ها نبود! فرمانده نیروهای شاهنشاهی در نبرد با پیشه وری تیمسار میرهاشمی ترک زبان و ترک تبار و تبریزی بود که داماد باقرخان (سالار ملی) نیز بود! و همه نیروهای تازنده به پیشه وری ترک بودند و از لشکرهای آذربایجان و زنجان و قزوین و از میان ترک زبان ها دستچین شده بودند چون فارس ها زبان آذربایجانی ها را نمی فهمیدند و اگر آن نیروها فارس زبان بودند کار به دردسر می کشید! پس در این میان گناه فارس های بیچاره ای که در این میان کاره ای نبودند و حتی بسیاری از آنها از پیشه وری پشتیبانی می کردند چیست؟ مانند داستان دریاچه اورمیه که در تبریز و اورمیه گروهی از مردم برای خشک شدن دریاچه اورمیه تظاهرات کرده و به خیابان ها ریختند و پلیس ضد شورش ترک تبریز و پلیس ضد شورش ترک اورمیه بسیاری را دستگیر کرد و آزار داد اما پان نامه نویسان نوشتند که پلیس فاشیست فارس تبریز! و پلیس فاشیست فارس اورمیه! تظاهر کنندگان را سرکوب کرد و چنین و چنان کرد! در آن رویدادها یک فارس بیچاره به یک تبریزی یا اورمیه ای حتی یک سیلی نیز نزده بود چه رسد به سرکوب! چهار – بدبختانه و دردمندانه و با رنج و اندوه فراوان باید بگویم که همگان با هر دیدگاه سیاسی مانند: چپ گرا، راست گرا، ناسیونالیست های پان آریا، ناسیونالیست های ترک و ..... هنگامی که سخن از پیشه وری به میان می آید در هر باره سخن می گویند به جز یک چیز! و آن این که کسانی که کمر پیشه وری را شکستند آخوندهای مفت خور آذربایجان بودند! آخوندها همچنان که در زمان رضاشاه در راه بهسازی های او مانند از میان بردن حجاب سیاهی و تباهی جز سنگ اندازی کاری نکردند در زمان پیشه وری هم جز سنگ اندازی در راه پیشه وری و بهسازی های او مانند از میان بردن دهداری و آغاز اصلاحات ارضی کاری نکردند چون نانشان آجر می شد! و بدبختانه پیشه وری هم درباره این انگل های مفت خور جز نرمش نشان دادن کاری نکرد! برای نمونه هنگامی که پیشه وری در تبریز بود آخوندی به نام ایة الله اصفهانی مرد! آخوندها با دستاویز کردن مرگ ایة الله اصفهانی و به بهانه بزرگداشت وی تظاهرات بزرگی را با به کارگیری شیوه های مردم فریبانه بر ضد پیشه وری برپا کردند و پیشه وری را کافر و بیدین و لامذهب نامیدند اما پیشه وری نرمش نشان داد و هیچ کاری نکرد! تنها کسانی که در زنجان و قزوین و آذربایجان پیاپی بر ضد پیشه وری سخنرانی کرده و می گفتند ای مردم دین ازدست رفت و اسلام از دست رفت آخوندها بودند! اگر پیشه وری ریشه آخوندیسم را دست کم در آذربایجان می سوزاند بی گمان تاریخ ایران زیر و رو می شد اما بدبختانه سستی نشان داد! مانند سالوادور آلنده در شیلی که در برابر آشوبگران نرمش نشان داد و سرانجام با کودتای پینوشه روبرو شد! آخوندها سازماندهی پیشه وری را در آذربایجان پوکانده بودند، تیمسار میرهاشمی تنها یک لگد زد! ناگفته نماند که احمد کسروی تبریزی نیز بفهمی نفهمی هوادار پیشه وری بود و بر ضد پیشه وری چیزی ننوشته است اما درباره گندکاری های آخوندها نوشته های فراوانی نوشته است!