Skip to main content

تبریزی عزیز با تشکر از کامنت

تبریزی عزیز با تشکر از کامنت
Anonymous

تبریزی عزیز با تشکر از کامنت و اینکه با نوشتن مقاله انگیزه ی شروع بحث و دیالوگ را فراهم کردید. شاید تاکنون متوجه شده باشید که موارد تشابه نظرمان زیاد است. من اما در اینجا به روی اختلاف زوم میکنم. از پنجره ای که من میبینم، مهم دلایل وجود دیکتاتورها است. آن را نمیتوان فقط به ایدئولوژی ناسیونالیستی خلاصه کرد چون خود داشتن این ایدئولوژی به دلایل دیگری ربط دارد.مثال یهودی ستیزی آلمانی ها. یهودیان مهاجر در اروپا تا قبل از شروع دو جنگ جهانی اجازه ی داشتن زمین (کشاورزی) و کارخانه و املاک را نداشتند. بسیاری از آنان یا کارگری میکردند و یا صرافی!

بخش کوچکی از آنان بسیار از سود پولشان که وام دادند "ترقی" کردند و در شغلی که امکان اجرا داشت، پیشرفت. ناسیونال سوسیالیستهای هیتلری هم از نفرت ریشه دار مردم آلمان و اروپا استفاده کرد و پایه قدرت خود را بروی نفرت مردم بومی به این مهاجران (یهودیان) محکم کرد.
اینطور بود که وقت دیپورت آنان (یهودیان)، هیچگونه صدای مخالفی نبود. بقیه را هم میدانیم که سرکوب بقیه مردم از سوسیالیستها تا حتی اقلیتهای جنسی و مذهبی و سیاسی، انجام شد بطوری که دیگر کسی نبود که شهامت مخالفت داشته باشد و هیتلر هم عاقبت در جنگ دوم شکست خورده و فعلن هم اقلیت مانده از این گروه ، نوک تیز حمله شان خارجیان است و حساب باز کردن بروی احساسات منفی انسانها ی بومی اروپایی علیه خارجیان و... پس ناسیونالیسم خود ریشه هایش بروی نفرت است. آنها از تبعیض و نابرابری و فقدان شناخت و آگاهی مردم از همدیگر استفاده میکنند. از نظر سوسیالیستها نیز یهودیان یک عده ی مفتخور بانکدار بودند و بورژوا و سرمایه دار. نوشته های مارکس ، پرودون و بقیه، قبل از قدرتگیری هیتلر نشان میدهد که جو و فضای روشنفکران و سوسیالیستها و آنارشیستها در دوره ی حتی قبل از جنگ اول چگونه بود، علیه یهودیان بورژوا.
در اینجا کسی اما نپرسید که به راستی چگونه است که بیشتر صرافان و بعد ها بانکداران یهودی اند؟! (اکنون نیز سنتن بخشی از یهودیان امریکا رئیسان اقتصادی و انحصارات بزرگ میباشند) کسی تبعیض و ممنوعیت شغلی و قوانین تبعیض آمیز اواخر قرن 18 را در مورد یهودیان اعتراض نکرد. آنان نیز پس از یک قرن تبعیض، یا بانکدار شدند و یا کارگر! یهودی ستیزی بر مبنای همین احساسات در "شوروی" استالین نیز افراد زیادی (هم از یهودیان) را نابود کرد. اکنون نیز احساسات ضد یهودی حتی سوسیالیستی کم نیستند. حال ناسیونالیسم "پان" ترکیسم از کجا آمده؟ و آیا تبعیض مداوم این مردم که با سیاستهای رسمی حکومتی غالب و سلطه ی مرکز (فارس ها) سالیان سال ریشه دارد. البته که ناسیونالیسم بد است. اما مسئله شناخت ریشه هایی است که مردم را از هم جدا میکند تا با این شناخت و از بین بردن تبعیض ها بتوانیم در کنار همدیگر در برابری به توافقاتی برای زندگی در کنار هم برسیم.
بدون بیان تبعیض و نابرابری و بدون برطرف کردن آنان. بدون شناخت ریشه های نابرابری و قطع آن، درخت ناسیونالیسم و حتی فاشیسم هیتلری هر روز تنومند تر میشود. به نظرم کافی نیست از انترناسیونالیسم نوشتن. مهمتر شاید اعلام تبعیض ها به اقلیت ها باشد. اعلام مخالفت و سعی در برقراری برابری و شاید آنوقت بتوان مانند دو گروه برابر به توافق هایی برای زندگی فدرال رسید.
تمامی دیکتاتور ها و دیکتاتوری اصولن بر پایه ی قبول تبعیض در ذهن انسانها متحقق شدند. تا زمانی که ما بعنوان انسان هرم سلسله مراتبی و سلطه را در ذهن و زندگی روزانه درهم نکوبیم، نمیتوان مطمئن بود که روزی باز هم سایه ی فاشیسم به واقعیتی تبدیل نشود. هم تفکر "پان" بر تبعیض استوار است و هم "پارس". پان، فاشیسم سرکوب شدگان و پارس سرکوب کننده است. بقولی، گهی زین به پشت و گهی پشت به زین. و این سیکل ادامه خواهد یافت اگر علیه تبعیض بر نخاست.
نباید بر آشوبیم اگر گروهی از مردم ایران خواستار جدایی از ایران میباشند. بیشتر باید تلاش کرد تا مرکز بازتولید تبعیض برداشته شود. آنوقت در فقدان حکومت مرکزی مردمی که در یک منطقه ی جغرافیایی مانند ایران زندگی میکنند مجبورند تنظیم روابط جدید کنند و این توافقات بر مبنای دوری و نزدیکی اقوام، ملیتها و گروههای اجتماعی است. آنوقت این سوال میماند که ما برای گروه های خواهان جدایی چه کردیم؟ و یا چه میکنیم تا آنها کماکان با ما بمانند و نروند دور خود مرز و دیوار بکشند؟