Skip to main content

یوسف، ناقلا کمتر شیطونی کن!

یوسف، ناقلا کمتر شیطونی کن!
Anonymous

یوسف، ناقلا کمتر شیطونی کن! حالا ما یه چشمه‌ای اومدیم از افسانۀ کوروش و داریوش تو چرا سریع کردی توُ خورجینِ شامورتی‌ :))) عجب آدمی هستی بابا تو. ولی سوای از شوخی و شیرینیِ کلامِت(بوئینگ‌سوار) مردِ حسابی درست صحبت کن پیشِ آقای اقبالی، این وسط ما سیبیل گرو گذاشتیم آقای اقبالی هم قابل دونستند چند پیاله هم با ما زدن، آخرش هم با قلمِ زیباشون به سلامتیِ من و تو و همۀ هموطنان به نحوی جامی زدند که "بخوریم گول نخوریم". و امّا در مورد شاهنامه و اعتبارِ اون بهتره بدونی گاهی اوقات برای تطابق رویدادهای تاریخی و اصالت و اعتبارِ اسنادِ ارائه شدۀ باستان‌شناسان تحقیقات اجتماعی و تاریخِ اجتماعی و شناختِ روحیات و شرایط مردم در دوران و سده‌های مختلف بسیار درخورِ اهمیته. برات مثالی می‌زنم؛ ببین یه بابایی در دورانِ وزارتِ علی‌اصغر حکمت پیداش شد بنام "ارنست‌هرتسفلد" که

که باستان‌شناسی‌ بود یهودی‌تبار. لازمه بدونی :علی اصغر حکمت بنا به شواهد و اسنادِ چاپ شده در دورانِ پهلوی شخصی فراماسون بودند، در اون دوران بیش از 33هزار کتیبۀ باستانی و ارزشمند که به ادعای خودِ هرتسفلد حافظه تاریخیِ این سرزمین بودند، خیلی راحت از این کشور خارج شد و بارِ کشتی شد رفت به بنگاهِ خاورشناسیِ شیکاگو که رفت! آقای هرتسفلد و دیگر دوستانِ فراماسون و ذینفعِ شروع کردن مثل شما به شیطنت و البته اسطوره‌سازی و متعاقباً تاریخ‌سازی چراکه اسنادِ اصلی کاملاً از ایران پاکسازی شده بود از هیبت و جلای تاریخِیِ این سرزمین هم تنها یک عدد سنگ‌نبشتۀ مشکوک در چند کلمۀ کوتاه منتسب به کوروش باقی ماند البته همینجا یه پرسش مهم و ساده پیش میومد که اگه این اثر واقعاً باستانی‌ست و کارِ خود متخصصانی‌ نیست که در عدمِ تعهد به توافقنامۀ فولبرایت ثابت کردند اشخاصی بی‌اعتبار و دزدِ آثارِ باستانیِ این سرزمین هستند، پس چرا در آن چند ده‌هزار کتیبه دیگر نامی از کوروش به میان نیومده، در کلِ محدودۀ پاسارگارد که نه! حالا یعنی در وسعتِ ایرانِ کنونی بغیر از این سنگ‌نبشتۀ مشکوک هیچ‌جای دیگر نمی‌بایست فرمانی از کوروش با قوانینِ کوروش پیدا بشه؟ باید یه استوانه‌ای باز هم در یکی از معابدِ بابلی اونم در همین سدۀ اخیر پیدا بشه که یک‌سوّم خطوطش هم خونده نمیشه و هر بار هم که ترجمه شده یه باستان‌شناسی پیدا شده که ثابت کنه ترجمه دروغه یا استوانه ربطی به کوروش نداره یا این استوانۀ مردوکِ بابل بوده و صدها نظریۀ ضدُ نقیض و ماله‌کشی‌های زاییده از یک "دروغِ بزرگ" که جمع کردنش حالا دیگه مشکل شده برای تاریخ‌سازانِ سودجو(کدام سود؟! مجالی بود خواهم گفت). حالا باید چه کار کرد از کجا فهمید کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه پنهان مانده؟ بله! رجوع به آثارِ هنرمندان شاعران و تاریخ‌نگاران و وقایع‌نویسان گذشتۀ سرزمینِ خودمون نخستین و بهترین شیوه برای زیرسئوال بردنِ ادعاهای مطرح شده خواهد بود. بعنوانِ مثال همین شاهنامه‌ای که برای شما اصلا دارای اعتبار و ارزش نیست بهترین سند برای اثباتِ دروغ بودنِ اسطوره‌سازیهای همین یک قرنِ اخیر به شمار میره، این اثرِ با ارزشِ خودی یعنی شاهنامه دقیقاً در تعارض با سه‌سنگُ گل‌نبشته مذکور نمایان شده بطوریکه هیچ کجای شاهنامه نه نامی از هخامنشیان می‌بینیم و نه داریوش و نه کوروش! بجاش نامِ شاهانِ این سرزمین در شاهنامه که با دیگر اسنادِ تاریخی برگرفته از مورخینِ بومی(بیش از یکهزار سال پیش) همخوانی داره ، منجمله محمد بن جریر طبری در تاریخِ الرسل و الملوک و یا فارسنامۀ ابن‌بلخی و حتی فتوح‌البلدانِ بلاذری و مُروج‌الذَهَب‌ومعادن‌الجوهر(مرغزارهای زر و معادن گوهر) و بسیاری سفرنامه‌ها و آثارِ ابوریحان بیرونی(آثار الباقیه عن القرون الخالیه) و دیگر از آثار بزرگان و مورخین و مشاهیرِ این سرزمین که بدین شرح است، شاهانِ پیشدادی: {کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، ایرج، منوچهر، نوذر، زو، گرشاسپ} و شاهانِ کیانی: {کی‌قباد، کی‌کاووس، کی‌خسرو، لهراسپ، گشتاسپ، بهمن، همای، داراب، دارا، اسکندر} ///// اگر خواستید صفحاتی از تمامِ آثارِ ذکر شده و نشده را همینجا بعنوان بن‌مایه ذکر خواهم کرد . خُب فکر میکنم تا همینجا فعلاً کافی باشه. خیلی خوشحال میشم که یکی از بزرگان و باستان‌شناسان اینجا تشریف بیارن تا به بسیاری از پرسش‌ها و تناقض‌ها و پارادوکس‌هایی که بینِ اسناد خودی و افسانه‌های بیگانه مثلِ هرودت موجوده به ترتیب پاسخ بدهند تا شُبهات من و یوسف‌ها رو برطرف کنند. یک بام و دو هوا نمیشه که! یا شاهنامه یا افسانه‌های خنده‌دار و رنگ‌باخته‌ای مثل آثارِ هرودوت که بارها هم مثل کشکول و تورات‌ دستکاری‌شده!