Skip to main content

من هم از مصاحبت با شما خرسندم

من هم از مصاحبت با شما خرسندم
Anonymous

من هم از مصاحبت با شما خرسندم.
فقط در مورد تربیت فرزندان و نکات انتقادی به خلیل جبران وووو

راستش کودکان با پتانسیل بالایی پا بدنیا میگذارند. مسئله ی تربیت هدفش مطیع کردن و رام کردن است. مدارس آلترناتیوی که گفتم حتی کودکان را در سالهای اولیه پشت میز هم مجبور به نشستن نمیکنند. (شکل دادن بدن- فوکو) تربیت نیز واژه ای توهینی به حساب می آید، البته ما از همراهی با کودکان صحبت میکنیم. یاد دادن نیز تنها زمانی است که از طرف کودک سوالی مطرح میشود و... کلن روش مدارس آتونوم بشدت فرق دارد. آنها تنها روش هایی را میاموزند تا بتوانند جواب سوالشان را خود بیابند. مثلن کار با میکروسکوپ و ساختن خانه و حرفه های مختلف، اگر مثلن ابراز علاقه در ساختن، یادگیری، کتاب کمک کننده برای یافتن جواب و سرنخ گرفتن. آموزش گیاهان و کشاورزی هم در صورت نشان دادن علاقه در زیر آسمان و نه در کلاس درس و...
در مورد یادگیری چند زبان: یادگیری زبان به انگیزه نیاز دارد و مانند اغلب کارها.
کودکان میدانند که همراه شان تنها یک زبان را میفهمد. پس تلاش میکنند و در حاشیه ی ارتباط و با انگیزه دوستی آن زبان را میاموزند. و چون در سن زیر از حدود 13 سال سرعت یادگیری و ذخیره ی زبان در مغز بمانند زبان مادری عمل میکند، میتوان با در اختیار گذاشتن انسانهای جالب، انگیزه ی یادگیری را بیدار کرد. حتمن شما هم افرادی را میشناسید که در کودکی شان بدلیل علاقه به مادربزرگ، اقوام و دوستان، زبان آنها را آموخته اند، بدون اجبار و از سر عشق. مدارس چند زبانه نیز از همین ابزار استفاده میکنند. چون یادگیری زبان در کودک بمانند روش یادگیری در بزرگسالی نیست. بقول نوام چامسکی کودک با دستور زبان عمومی=یونیورسال گرامر؟ بدنیا می آید. بعد واژه ها را در جمله یاد میگیرد. و با اطلاعات پیش زمینه. اگر پیش زمینه مادربزرگ مهربان باشد، اطلاعات محکم و اگر معلم اخمو و با اجبار باشد اطلاعات سست هستند. در بزرگسالان دستور زبان - واژه و جمله و... اصولن نوع دیگری زبان در بزرگسالی آموخته میشوند.
من فقط یک کتاب از خلیل جبران خواندم که ترجمه بود و نفهمیدم. آنچه ازش نقل قول کردید من هم مخالفش هستم. از آنجایی که کودکان انواع راه حل برای حل مشکل ارائه میدهند و ما بزرگسالان تنها یک راه حل میشناسیم (مثلن در ریاضیات) اتفاقن ما باید از کودکان بسیار بیاموزیم. چون آنها تربیت نشدند مانند ما تنها از یک راه مسئله را حل کنند. پس هدف یادگیری از کودک است. چون شاخ و برگش هنوز در سیستم زده نشده. خرد جمعی نیز در همین نهفته است. هر کدام از ما برای حل مشکل راه حل داریم. با راه حل های بیشتر و به بحث و آزمایش گذاشتن آنها میتوان شاید مشکل را حل کرد. مثلن لغو اعدام. و چه سیاستی با خلاف کاران داشت. راه های کمک به بازگشت آنان به جامعه و. حل این مشکلات در تفکر و اراده ی کل جامعه است و کار یک قانونگزار، فیلسوف، کارمند اجتماعی و . نیست. استفاده از ایده و دانش فرد فرد انسانها و تبادل نظر میخواهد و همکاری. نمیتوان اداره ای را و کارمندانی را مسئول کرد. با استفاده از خرد جمعی حل مشکلات ممکن است و دانش و تجربه ی جمعی.
من بیشتر سالهای زندگی ام در ایران نبودم و شاید بحث من زیاد به کار مردم در ایران نخورد. در جایی که کودکان با ترکه و کتک و مشق می آموزند. ولی از آنجایی که آموزش آلترناتیو در ابتدا ایده اش برای کودکان فقیر بود و حاشیه ها و کودکانی که بسیار در مدرسه های دولتی مشکل داشتند و حتی کودکانی که با ناتوانی های خاص بدنیا آمدند، امید دارم بشود از دانشی که اینجا کسب شده در مناطق محروم ایران استفاده شود. مدارس چند زبانه نیز یکی از آنها است. امروزه نیز تحقیقات مغز و شناخت بیشتر از چگونگی یادگیری کودکان و حل مسائل و راه حل هایشان روش های رفتاری اینگونه مدارس را تثبیت میکنند. اگر علاقه دارید من دیدم مدارس مادام ماریا منتسوری در هندوستان و برخی از کتابهایشان ترجمه شده..