Skip to main content

جناب seeb. متأسفانه اطلاق

جناب seeb. متأسفانه اطلاق
Anonymous

جناب seeb. متأسفانه اطلاق "فعال قومی" به بخش بزرگی از این عزیزان درست نیست. شکی در این نیست که بدلیل وجود تبعیضهای قومی کسانی هم باید باشند که برای رفع این تبعیضها فعالیت کنند، همانطور که فعالین حقوق زنان هم برای رفع تبعیض جنسیتی فعالیت می کنند. در واقع وظیفه یک فعال قومی واقعی روشنگری در باره این نوع خاص از تبعیض و هدایت افکار عمومی در جهت شناخت آن است. بخش بزرگی از کسانی که تحت لوای ؟فعالیت قومی" در این سایت قلم می زنند، در واقع انسانهایی با تفکر عقبمانده عشیره ای هستند که همه جهان را از دریچه تنگ نژادی می بینند و انسانها را به "ترک" (خوب، باحال، مدرن، خوشتیپ) و "فارس" (بد، ضدحال، عقبمانده، بدترکیب) تقیم می کنند. اینها مثل عین الله باقرزاده فیلمهای صمد با بستن کراوات بر گردنشان و استفاده از کلمات دهان پرکن گمان می کنند "مدرن" شده اند. نمونه ها فراوانند: یکی که تا دیروز و تا وقتی که

منن برایش موضوع را روشن نکرده بودم، نمی دانست که اسطوره شناسی یک علم است و در دانشگاههای جهان تدریس می شود و دهانش از شنیدن این مطلب باز مانده بود، حالا درست برای خود من بالای منبر می رود و با ردیف کردن کلمات دهان پرکنی مثل "پست مدرن" سعی می کند عدم آگاهی خود بر پیش پا افتاده ترین مفاهیم علم امروز را پنهان کند. طبعا اگر به چنین کسانی بگویید همین "پست مدرن" را تعریف کن، یحتمل خواهند گفت: «پست مدرن یعنی اینکه بسته ها و محموله های پُستی خود را با وسائل مدرن به مقصد بفرستید!» آنیکی از من می پرسد از کجا می دانم سلطان محمود کی بدنیا آمده است و فردوسی کی شروع به سرایش شاهنامه کرده است!؟ تفکر عشیره پرست با بنیانهای فکری جهان مدرن بیگانه است و همانطور که گفتم، چیزی در باره پژوهش مستقل و تکیه بر منابع و اسناد نمی داند. عشیره پرست افسانه را بیشتر دوست دارد. او "دانسته" ندارد و مغزش انباشته از "اعتقاد" است. برای همین افسانه سرایش شاهنامه به امید زرو سیم را بیشتر می پسندد تا دانسته های تاریخی (مثلا در ویکی پدیا به زبانهای مختلف) در باره زندگی و زمانه دو قهرمان اصلی آن افسانه، یعنی فردوسی و سلطان محمود. با این همه با حرف آخر شما چندان مواوق نیستم. از آنجایی که بنیاد تفکر عشیره پرستی بر خاک و خون و نژاد (که آنرا زیر لوای "زبان" مخفی می کن) قرار گرفته است. در فردای جدائی از ایران، همین حضرات بر سر این بحث خواهند کرد که چه کسی "تُرک"تر است و کدام یک از لهجه های ترکی باید معیار قرار بگیرد. تا وقتی که اندیشه و خرد راسیونال در صحنه عمل غایب باشد، در بر همین پاشنه خواهد گردید.