Skip to main content

در فارسی مثلی هست که می گوید

در فارسی مثلی هست که می گوید
Anonymous

در فارسی مثلی هست که می گوید «آب که سربالا برود، قورباغه ابوعطا می‌خواند» حالا حکایت ما است! کسی که تا دیروز نمی‌دانست که "اسطوره‌شناسی" یک علم است و از شنیدن "نگاه علمی به اسطوره" به اندازه یک گوزن آندورا شاخ درآورده بود، امروز برای خود من (یعنی همان کسی که این موضوع بدیهی را به او یاد داده) بالای منبر می‌رود! همچنین از آنجایی که با زبان مدرن (که طنز و کنایه بخشی از آن است) بیگانه است، اشارات ظریف را درک نمی کند و نگران آن است که من کارم را از دست بدهم! جمله من این بود: «آدم اگر بخواهد به تک تک ادعاهای بی پایه این حضرات بپردازد، از کار و زندگی و نان درآوردن می افتد» یعنی این جماعت عشیره پرست چنان مشغول تولید انبوه لاطائلات و خزعبلات هستند که اگر بخواهی به همه آنها جواب بدهی، دیگر وقتی برای کارهای دیگر نمی‌ماند. عشیره پرست از درک این کنایه آشکار و نه چندان ظریف عاجز است. عشیره پرست هنوز

در دنیای چنگیر مغول زندگی می کند و از من می خواهد کاری کنم که دیگران برای من کار کنند. البته تصور او این است که می شود به قبیله مجاور حمله کرد و چند نفر را اسیر کرد و آنها را به عنوان "بَرده" مجبور به کار و تولید کرد و خود در گوشه ای نشست و کامنت نوشت. او هنوز نمی داند که انسان هرچه مدرنتر باشد، بیشتر متکی و وابسته به "توان اندیشه" خود است و ناچار از فروش این "توان ویژه" به محیطهای آکادمیک. البته عشیره پرست در کامنت بعدی پیشنهاد خواهد کرد که من بروم خودم دانشگاه باز کنم. اما آنچه که فرهنگ اجتماعی عقبمانده عشیره پرست را بیش از هرچیز دیگری نشان می دهد، خطاب "تو" به مخاطبی است که او را نمی شناسد. انسان مدرن تا وقتی کسی را نشناسد و با او صمیمی نشود، به او "شما" می گوید. "تو" گفتن به مخاطب ناشناس گذشته از آن که یک بی ادبی آشکار و بیانگر سطح نازل شعور اجتماعی است، نشان از رفتار خشن قبیله‌ای دارد. از رفتار کسی که اگرچه کراوات عاریه ای عین الله باقرزاده را به گردنش بسته، ولی هنوز آداب زندگی در شهر را نیاموخته است.